در رابطه یک گریه پربیننده و اظهارنظر شگفت گزارشگر تلویزیون_بام وطن

[ad_1]
به گزارش بام وطن
گل اول پرسپولیس برابر خیبر خرمآباد را علی علیپور به ثمر رساند. این پنجمین گل علیپور در همه مسابقات این فصل و چهارمین گل او در لیگ برتر می بود که یقیناً در شرایط زیاد خاصی هم به ثمر رسید. چرا؟ چون علیپور در این فصل و مخصوصا در مقطع بحرانی پرسپولیس زمانهای گلزنی بسیاری را از دست داده می بود. او حتی در همین دیدار با خیبر هم کلی توپ خراب کرد تا صدای تماشاگران بلند شود. حتی در یک نوبت، این کریم باقری می بود که جلوی شعارهای اعتراضی از روی سکوها را گرفت.
در نهایت هم هنگامی اغاز نیمه دوم علیپور موفق به گلزنی شد، بغض کرد و برای لحظاتی در میانه میدان گریست. این عکس العمل اضطراب مهاجم پرسپولیس، همدلیهایی را برانگیخت؛ از جمله از سوی گزارشگر تلویزیونی مسابقه که جملاتی با این مضمون به زبان آورد: «به هر حال اینجا ایران است و سختیهای بسیاری روی بازیکن وجود دارد.» نه قربان؛ استثنائا در این یک مورد اجازه بدهید زیاد موافق نباشیم. اینطور سختیها روی بازیکنان محدود به ایران نیست و تقریبا در سراسر جهان شبیه آن وجود دارد.
حقیقت آن است که بازیکنان فوتبال حرفهای موقعیت خاصی دارند؛ یعنی همزمان با آنکه از امتیازات و موهبتهای بسیاری سود میبرند، باید آماده تحمل سختیهای این شغل هم باشند. آنها دستمزد زیاد هنگفتی میگیرند؛ احتمالا چندده یا چندصد برابر درآمد مردم عادی. این چنین از رهگذر این حرفه، به شهرت سرشاری نیز دست مییابند که خود این هم در کنار لذت و حس خوشایندی که دارد، میتواند عرصهساز کسب درآمدهای جانبی باشد. در روبه رو این حجم از مواهب، بدیهی است که انتظارات بیشتری هم از آنها وجود داشته باشد. قسمت مهمی از این توقعات، مستقیما به حرفه آنها مربوط میشود. طبیعی است که مهاجم باید گل بزند و اگر در طول یک فصل ۱۰ موقعیت عالی گلزنی را از دست بدهد تحت سختی قرار میگیرد. این چه ربطی به ایران و غیر ایران دارد؟ ببینید که کیلیان امباپه با آن همه شهرت و توانایی هنگامی در اغاز کار او با رئال مادرید به مشکل خورد، چه مقدار انتقاد تحمل کرد. لابد گزارشگر تلویزیونی آنها هم باید بگوید: «به هر حال اینجا اسپانیا است و شما به بزرگی خودتان ببخشید!»
در این سرزمین اگر یک کارمند و کارگر دچار نادرست شوند، احتمالا تنها کارفرما و مسوول مستقیم او باخبر شود و در همان مقدار مورد مواخذه قرار بگیرد؛ چرا؟ چون درآمدشان معمولی و کمتر از آن است، احتمالا ماهانه ۱۵ تا ۲۰ میلیون تومان. اگر یک آموزگار اشتباه کند، پدر و مادر دانشآموز و ناظم و مدیر مدرسه به داستان ورود میکنند. این زیاد فرق دارد با فوتبالیستی که غیر از پاداش و مزایای جانبی، ماهانه احتمالا بیشتر از دو میلیارد تومان دستمزد دریافت میکند. معلوم است همان جماعتی که برای محبوبیت فوتبال حاضرند این چنین پولی به بازیکنان پرداخت شود و موقع درخشش، در ورزشگاه آنها را تشویق میکنند، در زمان کم شدن و افول ستارهها هم دست به انتقاد و اعتراض بزنند. مگر میشود نوش بدون نیش؟ کاش اینقدر لیلی به لالای این رفقا نگذارید.
دسته بندی مطالب
خبرهای ورزشی
[ad_2]
منبع




