تاثییر منفی نشخوار فکری بر سبک زندگی

[ad_1]
نشخوار فکری یک اتفاق اجتماعی است که به طور گسترده در مکالمات روزمره، شبکههای اجتماعی، و محیطهای کاری در فرد شکل می گیرد. وقتی که در شرایط روحی و روانی نشخوار فکری قرار میگیرید،خارج شدن از آن برایتان دشوار خواهد می بود. نشخوار فکری به گفتن یک شکل از انتقاد ناپسند و تحقیر، عرصههای مختلفی از زندگی را فرا میگیرد. نشخوار فکری درواقع تمایل داشتن به تکرار و مرور کردن مشکلاتمان است. وقتی که دیده می بشود مدام به افکار منفی پر و بال می دهیم باید آن را جدی بگیریم و خودمان را درمان کنیم تا شدیدتر نشود.
در صورتی که به دفعات زیاد و با شدت بالا ابراز کند میتواند سلامت روانی فرد را تحت تأثیر قرار دهد. عوامل موثر در نشخوار فکری اعم از فرهنگی، اجتماعی و روانشناختی نقش در ترویج یا پیشگیری نشخوار فکری دارند. تأثیرات نشخوار فکری می تواند روانی و اجتماعی باشد که بر فرد و جامعه مورد تجزیه و تحلیل قرار میگیرد. این چنین، اثرات آن بر روابط شخصی و اجتماعی به دقت مورد بحرانی قرار میگیرند.
در همین رابطه شبنم مقتدری عضو سازمان نظام روان شناسی در گفتگو با خبرنگار اجتماعی باشگاه خبر نگاران جوان درمورد نشخوارهای فکری فرمود: یکی از علائم صدمه زا و رایج، نشخوار فکری است. فرد انگار در دام افکار منفی گیر کرده است و این افکار در رابطه خود فرد، دیگران یا اطرافیان و دنیا میتواند باشد. برای مثال فردی امکان پذیر درمورد جدایی از همسرش فکر کند و برای مثال فکر کند اگر همسرم از من جدا بشود چه میبشود؟ چرا ازدواج کردم؟ حتما من آدم بدی هستم و یا او آدم بدی است؟ چرا با آن آدم ازدواج کردم؟ این افکار انقدر زیاد و مکرر تکرار می شوند که فرد به هیچ راه حلی دست اشکار نمی کند و فکر میکند راه حل در فکر کردن زیاد تر به آن نوشته نهفته است، اما در حقیقت در ذهن خود زیاد تر به این افکار بال و پر می دهد. دیگر افکاری که به ذهن میآیند وقتی که به راه حلی نرسد فرد زیاد تر اوقات میتواند آن رها کند، اما در نشخوار فکری فرد زیاد تر فکر میکند و حس منفی را توانایی خواهد کرد و افکار فرد داخل یک چرخه بی آخر میبشود.هر چه فرد زیاد تر جلو میرود میتواند مقدار و شدت آن نیز افزایش یابد. در رابطه مثال های بالا فرد بین جدا شدن و جدا نشدن دچار شک و نگرانی می بشود یعنی دچار تعارض خواهد شد و هر چه زیاد تر در این حالت بماند صدمههای زیاد تر روانی و جسمی را به جستوجو خواهد داشت.
این مدرس دانشگاه در ادامه به عوارض نشخوار فکری پرداخت و او گفت:نشخوار فکری عوارضی را میتواند جستوجو داشته باشد همانند استرس، افت تمرکز، افت عزت نفس، افت مطمعن به نفس، افت یا افزایش اشتها، پر خوری یا کمخوری، تاثییر منفی روی روابط اجتماعی وهمان طور که گفتیم میتواند ناتوانی در تصمیم گیری را برای فرد به جستوجو داشته باشد و یا زیاد تر زمان فرد به نشخوار فکری بگذرد. زمان برای برنامه ریزی و پیشرفت در زندگی امکان پذیر نداشته باشد.

او فرمود :برخی از اختلالات روانی در افراد با نشخوار فکری در ربط می باشند. این ربط میتواند به طور دوطرفه باشد. یعنی فرد امکان پذیر در تاثییر اختلالات روان شناختی گوناگون به نشخوار فکری روی بیاورد و در مواردی نیز نشخوار فکری خود عرصه ساز اختلالات روانی باشد؛ و میتواند مبتلا شدن به افسردگی، وسواسهای فکری عملی و … را به جستوجو داشته باشد.
مقتدری تصریح کرد:در رابطه افراد مبتلا به کمال گرایی منفی هم تعداد بسیاری دیده شده یکی از دلایل به وجود آمدن نشخوار فکری در این افراد میتواند این باشد که بدون دقت به توانایی وتوانمندی خود مقصدهای سطح بالایی بر میگزینند و در صورت نرسیدن به آن اهداف افکار خود تخریبی را اغاز میکنند و یا فکردر مورد نادرست نکردن و اجازه نادرست به خود ندادن را با افکار منفی در ذهن خودتکرار میکنند.
تفاوت وسواس و نشخوار فکری
او در ادامه گفت: یکی از سوالات رایجی که طبق معمول دانشجویان از ما جویا خواهد شد تفاوت وسواس فکری و نشخوار فکری است که در وسواس فکری، استرس میتواند علتشده باشد تا فکر منفی را فرد توانایی کند و سپس برای افت استرس دست به کاری بزند؛ برای مثال اگر فرد فکر کند که دستانش تمیز نیست چند بار دستانش را بشورد؛ یعنی به جستوجو فکر، عملی به جستوجو دارد، یا اگر بخواهد لباسی را مرتب در کمد قرار دهد فکر میکند حتما باید دکمههای لباس بسته باشد و لباس را میآورد دکمه هایش را میبندد، اما در نشخوار فکری، عملی به جستوجو ندارد، بلکه همان فکری است که فرد دچار آن است و این چرخه ادامه مییابد.
عضو سازمان نظام روان شناسی افزود: افراد فکر میکنند اگر به خود بگویند الان این فکر منفی را نکن به وقوع میپیوندد، اما به علت این که ذهن به سمت فکرهایی که آن را از خود تلاش در دور کردنش داریم زیاد تر میرود به جای تکذیب و فرار نیاز هست آگاهانه انتخاب کنیم که تمرکز خود را روی فعالیتی که مشغول انجام هستیم بازگردانیم نه فکری که مرتبط با قبل و آینده است.

مقتدری در انتها او گفت: وقتی که کارکرد روزانه فرد تحت تاثییر قرار میگیرد و افت اشکار میکند نیاز به مراجعه به روان درمانگر الزامی میبشود که به تشخیص دقیق و صحیح و درمان ریشهای انجامد، یقیناً روان درمانی نیاز به استمرار دارد؛ برخی بر این باورند که هنگامی دچار اختلالهای روانی، ناهنجاریها و نا سازگاریهای شدید و صدمههای زیاد شدند باید به روان شناس مراجعه کنند اما پیشگیری مقدمتر از درمان است. این افراد در ابتدا به روان شناس مراجعه کرده و در صورت عدم نیاز به دارو درمانی روان درمانی را ادامه خواهند داد. این نوع افراد را در صورت لزوم به دارو درمانی در کنار روان درمانی، به روان پزشک ارجاع خواهند داد.
[ad_2]
منبع




