اقتصاد

اگر فردی زیر هزار میلیارد سوءاستفاده کند به او ترحم می کنند

قضیه نفت و گسترش در ایران پیوند‌های زیاد پرشماری دارد و اگر یک قوه عاقله حداقلی وجود داشت احتمالا بیشترین اعتنا باید روی آن مساله مصروف می‌شد.

در اسارت الگو‌های استعماری

این خو گرفتگی وحشتناک به خام فروشی و بازتولید مناسبات رانتی که حالت غیرقابل فکر در رابطه مردم با حکومت و حکومت با مردم تشکیل کرده و آن را دائما بدتر می‌کند ما را در اسارت الگوی سنتی استعماری تقسیم کار بین المللی قرار می‌دهد. یعنی ما خو گرفته ایم و پذیرفته ایم که دائما شعار‌های غیرعادی بدهیم، اما عملا طی بالغ بر ۲۵۰ سال یعنی حتی قبل از این که نفتی هم در کار باشد که مواد خام تشکیل و در روبه رو کالای ساخته شده داخل کنیم. در ادبیات گسترش این منحط‌ترین شیوه تنظیم مناسبات اقتصادی قلمداد می‌بشود.

در چارچوب سالم و نرمال تصمیم گیری اقتصادی باید بیندیشیم که تا کی می‌خواهیم شعار‌های غیرعادی، اما توخالی بدهیم، اما اساسا او گفت و گو‌های بنیادی مربوط به رابطه نفت و گسترش ملی در عرصه نظام ملی و در مباحث دانشگاهی و حتی رسانه‌ها تقریبا حذف شده باشد؟

یعنی گویی ما دربست پذیرفته ایم که آن مناسبات استعماری استمرار داشته باشد و با مسکوت گذاشتن مساله یا دست کاری حقیقت ها، ادعا‌های پوچ و فریبکارانه را زیاد تر ترجیح می‌دهیم.

در مسیر روال قهقرایی زیاد خطرناک

من قبلا توضیح دادم که ما یک روال قهقرایی زیاد خطرناکی را طی می‌کنیم و گویی نظام تصمیم گیری‌های اساسی سرزمین با حذف صورت مساله، اصلا نمی‌خواهد راجع به این‌ها فکر کند برای مثال چیزی مد شده و هنگامی که می‌خواهند کار‌های خود را تبلیغ کنند می‌گویند ما اتکامان به صادرات نفت را افت دهیم و سپس با بازدید دلایلها فهمید می‌شویم که تعریف اتکا به نفت در اقتصاد ملی را تحول داده اند برای مثال می‌گویند اگر از کل عایدی ارزی مان ۱۴.۵ درصدی را بی حساب و کتاب به دستگاه مجری دادیم این اسمش دیگر اتکا به نفت نیست. یا اگر میعانات گازی و محصولات پتروشیمی خام صادر می‌کنیم اسم آن را صادارت غیرنفتی و تشکیل صنعتی می‌گذارند و این طور به خود روحیه خواهند داد.

یا اگر دلار نفتی را به بانک مرکزی دادیم و بانک مرکزی هم آن را گرانتر به مردم فروخت، اسم این را افت درآمد‌های دولت از نفت و اتکا به آن می‌گذارند یعنی یک تمایل مشکوک و غیرعادی به فریب دادن خود و پاک کردن صورت مساله و احاله کردن مشکلاتهای زیاد عمق یافته‌تر و متعفن‌تر به آینده اتفاق می‌افتد و طنز تلخ این است که اگر این هشدار‌ها را بدهید نظام تصمیم گیری‌های اساسی سرزمین به جای این که سپاسگذار شما باشند از شما غمگین می‌بشود.

چرا در پتروشیمی خود را به بالادست منحصر کرده ایم؟

گزارش‌های رسمی گوید بین سال ۱۳۸۰ تا ۱۳۹۶ صدور محصولات پتروشیمی ما ده برابر شده است، اما مشابه با الگوی سنتی استعماری در ماجرای پتروشیمی فقط خود را به بالادستش منحصر کرده ایم؟ چرا به ظرفیت‌های صنایع پایین دست پتروشیمی تمایل نداریم؟ این‌ها مشکوک است. سپس اسم صادرات محصولات پتروشیمی بالادست که بالای ۸۰ درصد خام فروشانه است را صادرات صنعتی و آن را عایدات غیرنفتی می‌گوییم! یعنی با خود فریبی از روال انحطاط، حساسیت زدایی می‌کنیم. جا دارد نظام تصمیم گیر بپرسد که این روال به سود چه فردی است؟

برترین و بروزترین اخبار ورزشی اقتصای تکنولوژی و سلامتی را در وب سایت خبری بام وطن دنبال کنید.

با اتفاق‌ای در اقتصاد سیاسی گسترش روبرو هستیم که به آن می‌گویند خام فروشی مضاعف و این باب خود فریبی برای ما شده است. داده‌های رسمی می‌گوید در ۱۳۸۰ تا ۱۳۹۶ صدور آهن و فولاد خام در ایران ۱۷ برابر شده است. می‌گویند با این صادرات از اتکا به نفت رها شده ایم در حالی که این اتفاق خام فروشی مضاعف است یعنی شما دلار‌های نفتی را بسته بندی و به آن‌ها که از شما نفت خریده اند هدیه می‌کنید. برای مثال داده‌های رسمی می‌گوید ارزبری تشکیل هر تن آهن اسفنجی بیشتر از قیمت دلاری صادرات آن است! یعنی دلار‌های نفتی را بسته بندی می‌کنیم و تقدیم می‌کنیم و سپس از این اتفاق خوشحالیم.

باید اطلاعات شفاف و راه باز بشود تا درمورد مسائل اساسی سرزمین بتوان سخن بگویید کرد. تحت گفتن این که مباحث مربوط به نفت در کلیتش زیاد پیچیده و تخصصی است حرف های اند ۱۴.۵ درصد از عایدات ارزی صادرات نفت را به تشکیل کنندگان این حوزه می‌دهیم به شرط آن که ضمانت بدهند که اختلالی در اراعه انرژی مورد نیاز سرزمین تشکیل نشود. با وجود این ضمانت یک مقام مهم نفتی هشدار داده است که در تامین انرژی با مشکل روبه رو ایم!

آمار وحشتناک اتلاف حامل‌های انرژی؟!

بر پایه ترازنامه انرژی سرزمین بالغ بر روزانه ۱.۳ میلیون بشکه معادل نفت در فرآیند‌های تشکیل، توزیع و انتقال حامل‌های انرژی تلف می‌بشود، این خود نزدیک به بیشتر از ۲۵ درصد کل توان تشکیل نفت خام سرزمین است. رقم زیاد درشت است و این هم منحصرا در حیطه تحت کنترل دولت اتفاق می‌افتد. آن را نادیده می‌گیرند سپس می‌خواهند روی ما کار فرهنگی کنند که لامپ اضافی را خاموش کنیم. ما خاموش می‌کنیم، ولی مشکل شما جای فرد دیگر است؛ و با این خاموش کردن‌ها مشکل حل نمی‌بشود؛ و اگر همه لامپ‌های اضافی این سرزمین هم خاموش بشود احتمالا معادل ۵ درصد آن هیولایی که تلف می‌بشود هم نباشد.



می‌خواهم بگویم بازنده مهم نهان کاری در مسائل سرزمین خود حکومت خواهد می بود و واقعا امیدواریم که متخصص‌های ارتباطات و جامعه شناس‌ها و روان شناس‌های اجتماعی و سیاست ورزان، حکومت گرامی را آگاه کنند که بازنده مهم نهان کاری و پاک کردن صورت مسائل در درجه اول خود سیستم حکومت خواهد می بود. درست است که مردم تحت سختی قرار می‌گیرند و به تشکیل کنندگان ظلم می‌بشود و حس عزت درمورد جایگاه نظام ملی در دنیا، از ایران کوتاه می‌بشود، اما این ماجرا باید با اهل علم حل و فصل بشود. آن‌هایی که ژست‌های دوستدار حکومت می‌گیرند و عالمان را از انگیزه ساقط می‌کنند که راجع به مسائل حیاتی سرزمین سخن نزنند این‌ها خادمان سرزمین نیستند و کوتاه و تاسف که قسمت‌های قابل اعتنایی از ساختار قوت این طور فکر می‌کنند که این‌ها دوستدار حکومت می باشند.

چون باب گفتگو بسته است نمی‌توان مشکلات را حل کرد

این‌ها را ما باید برملا کنیم و تحول بدهیم وگرنه در یک بازی باخت باخت فراگیر اسیر و همه بازنده خواهیم می بود هنگامی این قدر عسرت و فلاکت به مردم تحمیل می‌بشود، به باکیفیت‌ترین جوانانمان، چون پشت به تشکیل شده و خام فروشی و خود فریبی شیوه جاری شده است با سرخوردگی سرزمین را ترک می‌کنند و می‌روال در حالی که پوست و گوشت و استخوانشان مال این سرزمین است و از منبع های مالی این سرزمین هزینه شده است. این‌ها آنقدر‌ها پیچیده نیست، ولی چون باب گفتگو درمورد اش بسته است نمی‌توان حل کرد.

آیا این غیرتمندی اشکار می‌بشود که بگویند ما لااقل قدم به قدم اغاز کنیم و اول خام فروشی مضاعف را متوقف کنیم. یک شاقول بگذاریم و هر چه در ایران صادر می‌بشود داده و ستانده ارزی اش محاسبه بشود و اگر فهمیدیم که عایدی ارزی اش از مصرف ارزی کمتر است این کار را نکنیم و این‌ها همه محاسبه هایش هم وجود دارد به جای این که آهن اسفنجی تشکیل و صادر بشود و فولاد ساخته صادر کنیم زیاد قیمت افزوده اش متفاوت می‌بشود.

قیمت گاز مصرفی زیاد تر از صادرات محصول صادراتی متانول؟

 چند زمان پیش گزارشی دیدم که یکی از نماینده‌های با شرف مجلس نقل کرده می بود و به یک گزارش رسمی استناد کرده می بود و نشان داده می بود که قسمت اعظم آنچه که به گفتن پتروشیمی صادر می‌بشود متانول است و در یک دوره ۱۵ ساله بازدید و ارزآوری متانول را محاسبه کرده و نشان داده می بود که همه اندوخته گذاری‌هایی که کردیم و ماشین آلات داخل کردیم و زیرساخت فراهم کردیم تا این متانول قابل صدور بشود، قیمت گازی که رانتی به این‌ها داده می‌بشود به دلار زیاد تر از قیمت محصولی بوده است که صادر کرده اند! واقعا اگر مجال باشد طول و عرض این خام فروشی مضاعف فراتر از آن است که به اشاره و از آن رد می‌شویم. یک پرده دیگر ازاین بازی این است که خام فروشی‌های دیگر و منحط‌تر را جانشین خام فروشی نفت خام می‌کنند و می‌گویند ما رکورد مصدق را از نظر اقتصاد بدون نفت زدیم و همه چیز را لجن مال می‌کنند تا حماسه ملی که به همه معنی دکتر مصدق ساخته بودند را با این بازی‌های خود فریبانه نزد افکار عمومی بی اعتبار می‌کنند، چون همه می‌فهمند در این مملکت چه خبر است و این همه شاخص‌های بین المللی وجود دارد که جایگاه ما را در دنیا در حیطه‌های گوناگون مشخص می کند و این در دسترس همگان است. در همان دوره ۱۳۸۰ تا ۱۳۹۶ اندازه صادرات سنگ آهن در ایران ۳۹ برابر شده است و من می‌خواهم بگویم ارزبری حمل این سنگ آهن‌ها را محاسبه کرده می بود و از درآمد ارزی زیاد تر می بود و این خام فروشی مضاعف ماجرا‌ها در ایران دارد.

از مناسبات خام فروشانه گسترش بیرون نمی‌آید

یکی از ماجرا‌ها این است که در مناسبات خام فروشانه رابطه مردم با حکومت را رابطه سرکوب قرار می‌دهد و از دل این مناسبات گسترش بیرون نمی‌آید به همین علت می‌گوییم فکری برای خام فروشی‌ها کنند. در همین سند برنامه هفتم مواردی وجود دارد که کاش هنرمندان این‌ها را به نمایش می‌گذاشتند. چون گفتن کارشناسی قباحت ماجرا را کم نمی‌کند.

برای مثال فکر کنید ما صندوقی به نام صندوق گسترش ملی درست کرده ایم که فلسفه وجودی اش این می بود که ما را از صدمه‌های خام فروشی به طور ضربه گیر محفوظ بدارد و در کانال‌های اعتلا قسمت بیندازد تا ما دیگر سراغ خام فروشی نرویم. اکنون وزیر نفت سخن بگویید کرده و می‌گوید ما ۱۴.۵ درصد سالیانه را خورده ایم و چیزی نزدیک به هفتاد میلیارد دلار هم از صندوق گسترش ملی وام گرفته ایم و خرج کرده ایم و سپس از موضع هشدار حرف های است که اگر تا سال ۱۴۰۸، ۲۴۰ میلیارد دلار اندوخته به این صنعت تزریق نشود حتی برای مصرف داخلی هم باید واردات کنیم.

ببینید آن رویه نهان کاری و پاک کردن صورت مساله چطور یکباره ما را در چه شرایطی قرار می‌دهد. اکنون از راهکاری که به نظر دوستان در دولت و مجلس رسیده این است که، چون دولت قادر نیست بدهی خود به صندوق گسترش ملی را بدهد بعد به صندوق گسترش نفت خام می‌دهیم که آن صادر کند و طلب خود را بردارد. این تکان دهنده است و من قادر نیستم قباحت و شدت بحران سازی و مشکوک بودن این جهت گیری‌های سیاستی را با اسایش گفتن کنم.

اگر صندوق گسترش ملی توانایی دارد و قادر به اندوخته گذاری است چرا در پایین دست نمی‌آید؟ چرا تحت گفتن این که مساله نفت پیچیده و تخصصی است کارشناسان را از اطلاعات محروم کرده اند؟ چه ظرفیت کارشناسی در صندوق گسترش هست که فراتر از ذخیره کارشناسی شرکت نفت بتواند گره از صنعت نفت این سرزمین باز کند؟ در حالی که به نظر من رابطه شما با صندوق گسترش فقط مالی است و مساله مالی هم راه حل مالی دارد.

کارهایشان غیرعادی است و من فکر می‌کنم واگذاری میدان ها به صندوق گسترش به قول دکتر حسن شکرالله زاده ده تا تالی فاسد دارد و مشکلاتهای تازه به نظام ملی تحمیل می‌کند به جای این کار و دچار کردن این صندوق با خام فروشی و موازی کاری‌ها بهتر است در قوانین برنامه و بودجه سهمیه اختصاصی برای صندوق در نظر بگیرند و از درآمد فروش نفت و گاز طلب صندوق را بدهند.

به جای آشفته سازی برای ناترازی ریشه یابی کنید؟

مهندس بحرینیان در مصاحبه اخیرش می‌گوید ناترازی داریم و به جای آشفته سازی و بحران سازی باید آن را ریشه یابی کنید و یکی از ریشه‌های ناترازی مجوزدهی‌های بی ضابطه و مشکوک و ضدتوسعه‌ای برای راه اندازی واحد‌های تولیدی تازه است. این کار دهان هیولایی را برای تقاضا‌های غیرتوسعه‌ای و ضدتوسعه‌ای ارزی باز می‌کند و با فزونی تقاضای ارز نسبت به اراعه ارز روبه رو هستیم شوک ارزی راه امی اندازند و انبوهی از آشفتگی‌ها و ناهنجاری‌ها را در همه عرصه‌های حیاتی به سرزمین تحمیل می‌کند عین این مساله درمورد مجوز‌های بی ضابطه و مشکوک رانتی هم وجود دارد و به همان اندازه اشتهای سیری ناپذیر و غیرمولد و ضدتوسعه‌ای برای ارز و اعتبارات بانکی هم تشکیل می‌کند.

اگر فردی زیر هزار میلیارد سوءاستفاده کند به او ترحم می‌کنند!

طی سه دهه قبل که برنامه منحوس تعدیل ساختاری در ایران اجرا شده اولا روال اندازه فساد‌ها دچار تحول شده است در این مملکت که برای ۱۲۳ میلیارد تومان سوءاستفاده اعتباری، آدم اعدام شده است امروز اگر فردی زیر هزار میلیارد تومان سواستفاده کند برایش حس ترحم می‌کنند و او را دست و پا چلفتی می‌دانند؛ و در این باره یک خطای مشکوک ضدتوسعه‌ای صورت گرفته است و با این توضیح و هشدار‌ها می‌توان او گفت که مجوز‌های بی ضابطه کمر ایران را از طریق تشکیل بحران در عرصه ارز و اعتبارات بانکی و رقابت مخرب می‌شکند.

بخشی از این رانتی معدنی‌های ما به علت خام فروشی و ارزان فروشی‌های بی ضابطه از سوی اتحادیه اروپا متهم به دامپینگ و جریمه شده اند یعنی آن خام فروشی مضاعف ابعادش این قدر می بود که اتحادیه اروپا قیمت آن‌ها را عادی ندیده و جریمه کرده است. نتیجه مجوز دهی بی ضابطه این می‌بشود که ایران هیچ زمان به قابلیت‌های بهرمندی صرفمندی مندی ناشی از صرفه مقیاس دست نیابد. گویی مردم ایران محکوم شده اند که محصول با کیفیت و ارزان را در خواب ببینند، چون تنها از طریق صرفه مقیاس است که هم زمان محصول با کیفیت می‌بشود و هم قیمت آن پایین می‌آید. این که می‌گویم بازنده این ماجرا حکومت است، چون حیثیت حکومت در این چارچوب ضایع می‌بشود.

عزیزانی که به نفوذ حساس می باشند خوب است از این زاویه هم به ماجرا نگاه کنند این رویه‌ها نه خیری برای مملکت دارد نه برای مردم و نه حکومت و استمرار هم یافته است. بنیه اندیشه‌ای که با آن سرزمین اداره می‌بشود به سطوح نازلی رسیده است و تلخ‌ترین آن این است که در دوره‌ای هستیم که که بی سابقه‌ترین سطح اندوخته گذاری در پرورش کارشناس هم در سرزمین شده است.

زیاد مشکوک مفاهیم را در ایران بدنام می‌کنند

متاسفانه به شکل زیاد مشکوکی مفاهیم را در ایران بدنام می‌کنند و از کارکرد می‌اندازند برای مثال فکر کنید مفهوم حمایتاز صنایع نوپا یک مفهوم نجات قسمت در دنیا بوده و تا امروز حتی یک توانایی موفق گسترش بدون حمایتاز صنایع نوپا نداریم. آن حمایتاز صنایع نوپا یک وجه حقیقی و یک وجه اسمی دارد. وجه حقیقی آن این است که باید هزینه زمان مفت خوارگی بالا برود. تا هنگامی از طریق ربا و سوداگری می‌توان پول زیاد به دست آورد، فردی سراغ تشکیل نمی‌رود حمایتحقیقی از تشکیل یعنی این که هزینه زمان ارتکاب فساد بالا برود.

اگر مناسباتی تشکیل شده باشد که گستره و عمق فساد افزایش یابد آنچنان که با مرتکبان فساد‌های با رقم کم حس همدلی برانگیخته بشود دیگر فردی سراغ تشکیل نخواهد رفت. از نظر دیگر باید تامین مالی ارزان برای قسمت تشکیل در دستور کار قرار گیرد.

مایه شرمساری است در کشوری که از نظر اعتقادی با ربا مرزبندی دارد مطابق گزارش‌های بین المللی قیمت همه شده پول برای تشکیل کنندگان طی دوره تعدیل ساختاری و سه دهه قبل بین ۵ تا ۱۰ برابر قیمت همه شده در میانگین جهانی شده است.

 پشتیبانی‌های حقیقی یعنی پشتیبانی به زیرساخت برای تشکیل و نیز تامین نیروی انسانی ماهر برای تحقیق و گسترش. عزیزان این‌ها را ول کرده اند و چسبیده اند به حمایتاسمی. چرا، چون همه آن پشتیبانی‌های حقیقی به خصوص آن‌ها که مستقیما به خط تشکیل مربوط خواهد شد برای حکومت هزینه دارد

حکومت‌های نالایق از تشکیل فقط حمایتاسمی می‌کنند

حکومت‌های نالایق در همه سرزمین‌های دنیا ژست حمایتگری می‌گیرند، اما فقط پشتیبانی‌ها را معطوف به حمایتاسمی می‌کنند یعنی تعرفه را بالا می‌برند. در حالی که حمایتواقعی باید سه وِیژگی داشته باشد اول این که مشروط باشد به بکارگیری همه توان برای تسلط بر فناوری‌های وارداتی. شرط دوم این است که پشتیبانی‌ها زمان داشته باشد و شرط سوم هم که از همه مهمتر است این که باید یک نظام نظارتی بر کارکرد تولیدکنندگان باشد تا آن حمایتکاهنده باشد.

در ایران حکومت گرامی به درآمد‌های ناشی از تعرفه گذاری معتاد شده و به جای این که حمایتشان در طول زمان کاهنده باشند فزاینده است و، چون هر کارشناسی که بخواهد با حریت سخن بزند به عنصر نامطلوب تبدیل می‌کنند قباحتش هم برایش ریخته است.

اگر نهاد‌های نظارتی ما کیفیت خود را بالا ببرند و فکر کنند که چرا در اوج تحریم‌ها دولت و هم مجلس باهم تفاهم کرده اند که راه واردات ماشین را باز کنند احتمالا فهمید بشود که اصل ماجرا این است که ذخایر استراتژیک بین نسلی سرزمین به مبتذل‌ترین و ضد گسترش ای‌ترین شکل تخصیص داده می‌بشود تا به طور غیرمستقیم تعرفه ماشین را بالاتر ببرند و ریال بیشتری به دست اورند.

رانتی و سوبسیدی گاز می‌گیرند و پول را هم نمی‌دهند

در همین هفته‌ای که گذشت به گفتن یک مسئله افتخار آمیز در کارنامه خود اظهار کردند که توانسته اند نزدیک به یک سوم از بدهی ۹۰ هزار میلیارد تومانی این رانتی معدنی‌ها به شرکت ملی گاز را با زور قوه قضائیه بعد بگیرند. یعنی طرف هم رانتی و دوپینگی و هم سوبسیدی گاز می‌گیرد و هم پولش را نمی‌پردازد و باید شرکت ملی گاز تلاش وافر کند و سیستم قضایی سرزمین را ترغیب کند که داخل بشود و به زور پول را بگیرد! زیاد تکان دهنده است و چطور می‌بشود هنگامی یک خانوار و تشکیل کننده کوچک و متوسط قبض خود را پرداخت نکند به شکل‌های گوناگون آن‌ها را تهدید به قطع سرویس دهی می‌کنند. اما این رانتی معدنی‌ها پول گاز نمی‌دهند و سرویس دهی شان هم قطع نمی‌بشود؟ به تشکیل کننده باشرفی که می‌خواهد ضریب تشکیل خود را بالا ببرد هشدار خواهند داد که در زمستان گاز نمی‌دهیم و در تابستان هم برق نمی‌دهیم، اما از رانتی معدنی‌ها حمایتمی‌کنید و بار تامین زیرساخت‌ها را به شکل حقوقی و غیرحقوقی را به گردن تشکیل کنندگان واقعی می‌اندازید؟

تازه گزارش رسمی داده اند که ستاد از بین بردن بحران تعطیلی راه انداخته اند اگر واقعا این عمل معنی داشته باشد باید اول بازدید بشود که این‌ها کدام شان تشکیل کننده واقعی می باشند و تحت گفتن راه اندازی رانت‌های تازه توزیع نشود. صرفه جویی ارزی اشتغال زایی صنعتی خلق قیمت افزوده بالا و توان صادراتی حقیقی داشته باشند.

چرا بحران مجوز دهی بی ضابطه کمر نظام ملی را می‌شکند؟

هنگامی حرف های می‌بشود بحران مجوز دهی بی ضابطه هفت جور کمر نظام ملی را می‌شکند یکی این است که سخنگوی این ستاد حرف های است که چیزی نزدیک به ۵۰ هزار واحد تولیدی تعطیل و نیمه تعطیل وجود دارد و در این مناسبات آن‌ها نمی توانند کار کنند و باید سراغ کار‌های جور و ناجور بروند. افرادی که آمار کل کارخانه‌های ایران را دارند می‌دانند این آمار چه معنایی دارد.

بار‌ها حرف های ام که اگر نظام نظارتی ما می‌خواهد آبی برای سرزمین گرم بشود روی مفهوم تبدیل تشکیل به محمل کسب رانت تمرکز کند و از برنامه‌ای دفاع کند که این باب را ببندد در این صورت تعداد بسیاری از مفاسد و فاجعه آفرینی‌ها مهار می‌بشود.

نشانه حمایتحقیقی از تشکیل این است که شاخص صرفه مقیاس تمرکز کنیم تا هم مردم ما به چشمشان ببیند که می‌بشود کالایی هم کیفیتش رشد کند و هم قیمتش پایین بیاید. آیا حکومت فهمید می‌بشود که از این طریق چه مقدار حیثیت و مشروعیت برای خود تشکیل می‌کند و چه مقدار امید به آینده می‌دهد؟ و آخرین کلام این که هنگامی ما مساله صرفه مقیاس را حل کنیم به تعبیر متفکران گسترش به جای فقر فروشی و محیط زیست فروشی رفاه جامعه را از طریق بالا بردن دستمزد‌های نیروی کار ارتقا می‌دهیم

فقر فروشی به معنی آن است که سیستم تجارت خارجی ما مزیت رقابتی را در استثمار نیروی کار تعریف کرده باشد و حتی به اندازه تورم هم قوت خرید از دست رفته را جبران نکند. محیط زیست فروشی یعنی هزینه‌های تخریب محیط زیست توسط رانتی معدنی‌ها را در محاسبات قیمت همه شده محصولاتشان داخل نکنیم

استثمار نیروی کار سرزمین را نجات نمی‌دهد

در سال قبل کتابی انتشار کردیم به نام “معمای گسترش” به قلم رابرت کارسون آلرن (استاد تاریخ اقتصاد دانشگاه نیویورک) که در آنجا می‌گوید از ربع پایانی قرن ۱۸ تا امروز جز چند استثنا هر فردی و هر کشوری که به بلوغ صنعتی رسیده دو رمز مشترک فراگیر داشته یکی پرداخت دستمزد‌های بالا به نیروی کار ماهر و با کیفیت و دوم تشکیل دسترسی به انرژی ارزان. اکنون چه خبر است در مملکت ما که افرادی به گفتن مشاور به نظام تصمیم گیر جاری از این زاویه دقیقا مسیر خلاف را پیشنهاد می‌کنند و دلنشین‌تر این که در سی سال قبل عزیزان آن را می‌پذیرند، چون به آلرن در کتابش دچار توهمی می باشند که ساده‌ترین راه حل، بهترین راه حل است. توانایی تمدن سازی بشر می‌گوید این بزرگترین خطایی است که حکومت می‌تواند بکند. خلاقیت و تشکیل محوری و علم محوری سرزمین‌ها را به ساحل نجات می‌رساند نه از طریق استثمار نیروی کار و نابود کردن محیط زیست و تحمیل فقر و فلاکت و سقوط بنیه تولیدی. همه این‌ها یک مطلب روشن دارد و آن هم این است که آنچه که بر سر ما آمده در تسخیر علم قرار دارد و آنچه که نجات قسمت ماست در تسخیر علم است و بنابر این اگر همه ما پشتیبانی کنیم که زور علم از چیز‌های نامناسب زیاد تر بشود ایران نجات اشکار خواهد کرد.



منبع

نوشته های مشابه

همچنین ببینید
بستن
دکمه بازگشت به بالا