ورزشی

جادوگری و رشوه بخشی از فساد فوتبال است_بام وطن

[ad_1]
به گزارش بام وطن

تعدادی از بازیکنان ایرانی همانند فرزاد حسین‌خانی، ابراهیم صادقی، حسین بغلانی، ایوب والی، محرم نویدکیا و قاسم حدادی‌فر روبه رو این چنین مساله‌ای قرار گرفتند و لقب وفادارترین بازیکنان تاریخ لیگ برتر را یدک می‌کشند؛ بازیکنانی که مدام بین هواداران فوتبال از محبوبیت خاصی برخوردار می باشند.

داستان وفاداری در فوتبال، ما را بر آن داشت تا به اصفهان برویم و با قاسم حدادی‌فر، کاپیتان و مربی قبل ذوب‌آهن به او مباحثه بنشینیم. با او از ذوب‌آهن تا تیم ملی سخن بگویید کردیم و سری هم به ورزشگاه فولادشهر زدیم؛ جایی که ستاره محبوب اصفهانی‌ها درخشید و نام خود را روی زبان‌ها آورد.

این او مباحثه را می‌توانید اینجا بخوانید:

* اکثر رسانه‌ها زادگاهت را اصفهان نوشته‌اند اما در فولادشهر به دنیا آمدی. درست است؟

بله! من در بیمارستانی که مربوط به کارخانه ذوب آهن است به دنیا آمدم.

* خانواده‌ات فوتبالی بودند یا علاقه شخصی خودت علتشد داخل فوتبال شوی؟

حقیقتا پدرم هیچ ورزشی نمی‌کردند. ایشان کارگر ساده و زحمتکش ذوب آهن بودند که از اینجا با افتخار دست تک تک کارکنان زحمتکش ذوب‌آهن را می‌بوسم که در خط تشکیل زحمت می‌کشند. پدرم جزئی از این برنامه بودند ولی به واسطه فعالیت‌های ورزشی برادر بزرگترم محمدرضا  که فوتبالیست نوجوانان  ذوب آهن می بود من هم علاقه‌مند شدم و توانستم در این راه قدم بردارم.

* از آکادمی ذوب‌آهن به فوتبال ایران معارفه شدی. نحوه کار آکادمی ذوب آهن به چه شکل است؟

برترین و بروزترین اخبار ورزشی اقتصای تکنولوژی و سلامتی را در وب سایت خبری بام وطن دنبال کنید.

فکر می‌کنم آکادمی ذوب آهن در سال ۱۳۶۹ تاسیس شد و یکی از قدیمی‌ترین آکادمی‌های سطح سرزمین است. من هم از همان اغاز دوره در آکادمی ذوب بودم. ابتدا یک فراخوان در کارخانه ذوب‌آهن زده بودند و برادرم در تیم نوجوانان ذوب بازی می‌کرد. من تا سال اول ابتدایی علاقه‌ای به فوتبال نداشتم اما در تابستان برادرم او گفت این چنین فراخوانی هست و بیا تو را ثبت نام کنم که در آکادمی شرکت کنی. من در مدرسه مقداری فوتبال بازی می کردم اما به طور جدی به این مساله فکر نکرده بودم و اصلاً علاقه‌ای به فوتبال نداشتم. سپس که در آکادمی ثبت نام کردم به همراه برادرم به آنجا رفتم. تازه آنجا فهمید شدند که من توانایی فوتبال دارم. آقای رشیدی زیاد به گردن من حق دارند. یکی از اولین مربیانم بودند. ایشان پایه فوتبال را به من یاد دادند. آنجا انها گفتند که قاسم توانایی دارد و باید این راه را ادامه بدهد. از آن روز تا اکنون همه رده‌ها را طی کردم. در باشگاه ذوب آهن که واقعاً زیاد سیستماتیک اداره می شد و خداراشکر تا بیشترین سطح فوتبال ایران پیش رفتم. می‌توانستم کارکرد بهتری داشته باشم. تا همین جا هم که رسیدم خداراشکر می‌کنم.

* برادرت چه مقدار فوتبال را جستوجو کرد؟

او تیم‌های مختلفی عوض کرد. ذوب آهن، سپاهان، پلی اکریل و ابومسلم می بود ولی در لیگ برتر فکر کنم یک دوره بازی کرد و دیگر از آن موقع بازی نکرد.

* پسرت قرار است راه تو را در فوتبال جستوجو کند؟

حقیقتاً راه و افکارش باز است و هیچ اجباری ندارم که راه مرا طی کند. من خودم این راه را انتخاب کردم. احتمالا مسیری جلوی پایم گذاشتند ولی در نهایت خودم انتخاب کردم. علاقه‌مند شدم و این مسیر فوتبال را زیاد دوست داشتم. در نهایت پسرم هم خودش باید راهش را انتخاب کند و درمورد ادامه مسیر زندگی‌اش تصمیم بگیرد.

فیورنتینا من را دعوت کرد، یکی دیگر را فرستادند!/ جادوگری و رشوه بخشی از فساد فوتبال است

* از شهر کوچکی به ترکیب تیم ملی رسیدی. می‌خواهیم بدانیم چطور و از چه مسیری ملی پوش شدی؟

می‌خواهم از زوایه فرد دیگر به این نوشته نگاه کنم و مقداری برگشت به قبل داشته باشم. من در شهری به دنیا آمدم که کارخانه‌ای ۵۰ یا ۶۰ سال پیش در این شهر (فولادشهر) تاسیس شد و پدرم به گفتن کارگر در این کارخانه و مجموعه استخدام شد. سپس از جنگ تحمیلی مهاجران بسیاری به شهرهای گوناگون سرزمین مخصوصا اصفهان مهاجرت کردند. احتمالا بیشترین زمان شلوغی این شهری که ما در آن زندگی کردیم، زمان تحول شیفت کارخانه می بود و هنگامی سرویس حمل و نقل کارکنان یعنی اتوبوس‌ها داخل می‌شدند ولی این مساله آنقدر خوب از طرف کارخانه مدیریت و کنترل می‌شد که کانون‌های فرهنگی مسابقه برگزار می‌کردند. چیزی که الان در محله‌ها و شهرها زیاد کم آن را می‌بینیم. همین نوشته علتشد که توانایی های زیاد خوبی پرورش اشکار کنند. محمد طلایی در کشتی، سجاد مرادی در دوومیدانی و زیاد‌های دیگر که اگر بخواهم نام ببرم لیست بلند بالایی است. این اواخر علی کریمی و مهدی شریفی محصول آکادمی باشگاه ذوب‌آهن می باشند. همه چیز زیاد خوب پیش رفت ولی اکنون ناظر این هستیم که این کار ادامه دار نیست. الان توانایی های خوبی داریم ولی از مسیر خارج خواهد شد و خوب شناسایی و بارور نمی‌شوند. در این چنین شرایطی من در این شهر کوچک به دنیا آمدم و در این شهر رشد پله پله رشد کردم. این نوشته به پشتیبانی دوستانی رقم خورد که در مجموعه آکادمی باشگاه ذوب‌آهن فعالیت می‌کردند. وقتی آرزو داشتم به جام جهانی بروم و در آنجا بازی کنم. اکنون به یک جایی رسیدم. دوست داشتم در باشگاه‌های اروپایی بازی کنم که متاسفانه این افتخار را نداشتم ولی همه تلاشم را کردم. بیشترین کمکی که به من در این مسیر صورت گرفت از سوی ذوب‌آهن می بود. همیشه مدیون اینجا هستم و هیچ زمان دوست ندارم علیه این باشگاه سخن بگویید کنم. همیشه می‌دانند که من حمایتکننده اینجا هستم. امیدوارم مجدد ذوب‌آهن را در روزهای خوبش ببینم. آرزوی من این است که ذوب‌آهن مجدد به روزهای خوبش برگردد و بتواند برای قهرمانی بجنگد چون فلسفه ورزش قهرمانی همین است که تیم‌ها برای قهرمانی و رتبه‌های بالا بجنگند. فکر می‌کنم در چند سال تازه ذوب‌آهن از این راه و مسیر دور شده است.

* به سراغ دوران حرفه‌ای فوتبالت برویم. قبل از این که به تیم ملی بزرگسالان دعوت شوی به تیم‌های رده‌های سنی سرزمین دعوت شدی؟

خیر! آن موقع من از لحاظ اندام و فیزیکی زیاد ضعیف بودم. احتمالا تا لیست ۳۰ یا ۳۵ نفر پایانی تیم نوجوانان و جوانان سرزمین می‌رسیدم اما  خط می‌خوردم و فقط لیاقت پوشیدن پیراهن تیم ملی را در رده بزرگسالان داشتم.

* چه فردی تو را به تیم بزرگسالان ذوب‌آهن معارفه کرد و چطور داخل تیم بزرگسالان شدی؟

فکر می‌کنم سال ۱۳۷۹ یا ۱۳۸۰، ذوب‌آهن یک مربی ارمنی به نام ساموئل دارابینیان داشت. ایشان تیم‌های پایه را زیاد خوب کنترل می‌کرد. حواسش به نظم تیم پایه می بود و حتی به تیم‌های پایه برنامه داده می بود. آن موقع من در جوانان ذوب‌آهن بودم. ایشان زیاد از سبک فوتبال من خوشش می‌آمد و مرا کنار تیم بزرگسالان بردند. آن موقع تا این مدت از لحاظ فیزیکی خوب نبودم ولی با تیم تمرین می‌کردم. سال بعدش آقای دارابینیان رفت و آقای کربکندی به تیم آمد. سال ۱۳۸۰ یا ۱۳۸۱ می بود که من اولین بازی خودم در لیگ برتر انجام دادم و از آنجا استارت خورد.

فیورنتینا من را دعوت کرد، یکی دیگر را فرستادند!/ جادوگری و رشوه بخشی از فساد فوتبال است

* یک مقطع به تیم صنعت نفت آبادان و در مقطع دیگر به تراکتور منتقل شدی. وجود در این ۲ تیم برایت چطور می بود؟

اولی زیاد برایم سخت می بود چون من یکی ۲ سال در رده امید ذوب آهن و در رده بزرگسالان باشگاه هم زیر نظر آقای کربکندی بازی می‌کردم. هر بازی ۱۰ دقیقه، ۲۰ دقیقه یا یک نیمه بازی می‌کردم اما فصل دوم در جلسه‌ای که با آقای کربکندی داشتیم، او به من او گفت «می‌خواهی در تیم بمانی، بمان ولی ما دو، سه بازیکن در پست شما جذب کرده‌ایم. یقیناً من با آقای مظلومی سخن بگویید کردم و در لیگ یک و در تیم صنعت نفت می‌توانی بازی کنید. اینجا بازی به شما کم می‌رسد ولی آقای مظلومی حرف های که به شما بازی می‌دهد.» آن موقع آقای زرینچه هم کنارشان بودند. جا دارد از او سپاس کنم که در مسیر حرفه‌ای فوتبالم زیاد به من پشتیبانی کرد. زیاد انسان‌های با شخصیتی بودند. من به آقای کربکندی گفتم مشکلی ندارم به صنعت نفت می‌روم ولی از نظر احساسی برای من زیاد مشکل می بود چون به خانواده‌ام زیاد وابسته هستم. در نهایت تصمیم گرفتم به لیگ یک و آبادان بروم. رفتم و زیاد هم خوب بازی کردم. حتی یک نظر از پیکان دریافت کردم. آقای داربینیان که در ذوب‌آهن سرمربی‌ام بودند به پیکان رفته می بود. او گفت «قاسم به این تیم بیا.» در ذوب‌آهن هم آقای کربکندی و ابراهیم‌زاده در کادر فنی وجود داشتند. اینجا جا دارد که یک مروری به قبل و سخن بگویید‌های قبل پیوستنم به صنعت نفت آبادان داشته باشم. من می‌خواستم به طور دائمی راهی صنعت نفت شوم اما آقای ابراهیم زاده او گفت که با رضایتنامه یک ساله قرضی اجازه جدایی می‌دهد. سپس از آبادان خواستم به پیکان بروم تا با مربی اسبق خودم کار کنم اما آقای کربکندی و ابراهیم زاده انها گفتند باید همینجا (ذوب‌آهن) بمانم. دیگر به گفتن سهمیه بزرگسال ماندم و زیاد زیاد در آن مسیری که می‌خواستم خوب حرکت کردم.

* اگر به پیکان می‌رفتی احتمالا کل مسیر زندگی‌ات تحول می‌کرد.

بله! عرض کردم هیچ چیز قابل پیش بینی نیست اما من دوست داشتم بازی کنم و دوست نداشتم به گفتن بازیکن نیمکت‌نشین عضو تیمی باشم چون واقعا تلاش می‌کردم، می‌دانستم که می‌توانم خودم را ثابت کنم. فکر می‌کردم فضا در پیکان زیاد تر در اختیارم قرار گرفته می‌شود چون واقعا آقای دارابینیان زیاد به من و سبک فوتبالم باور داشت. با هم سخن بگویید می‌کردیم و به من او گفت شرایط اینجا (پیکان) عالی است و در اینجا می‌توانم بازی کنم ولی شرایط جوری پیش رفت که در ذوب‌آهن ماندم.

* بازی در شهر تبریز چطور می بود؟

من کسری خدمت داشتم. دوست داشتم در ذوب‌آهن بمانم و سپس از آن نایب قهرمانی در آسیا و تیم رویایی ذوب‌آهن سرباز شدم. آقای قلعه‌نویی لطف کردند و زیاد پیگیر کار من شدند و تقریبا ۹ ماه در تبریز بودم. واقعا مردم پرشور و پرحرارت و زیاد جو خاصی دارد. فضا زیاد لذت قسمت می بود. یقیناً آنجا مصدوم شدم و ۴ یا ۵ ماه طول کشید تا آماده شوم. در این تیم در رتبه دوم لیگ قرار گرفتیم و توانایی زیاد خوبی داشتیم.

* اولین بار افشین قطبی تو را به تیم ملی فوتبال ایران دعوت کرد. از حال و هوای آن تیم بگو.

در سال ۲۰۱۰ میلادی آقای قطبی مرا به تیم ملی فوتبال سرزمین دعوت کرد. تیم ملی به جام جهانی نرسیده می بود و مشغول آماده‌سازی برای جام ملت‌های قطر بودیم. آن زمان به تیم ملی دعوت شدم. او به من لطف داشت. آقای قطبی از لحاظ دانش فنی واقعا فوق العاده بودند و زیاد چیزها از ایشان یاد گرفتیم و در دوره ایشان استارت حضورم در تیم ملی خورد.

* احتمالا اگر سریعتر به تیم ملی دعوت می‌شدی، امکان داشت لژیونر شوی.

در ۲۶ سالگی به تیم ملی دعوت شدم. من زیاد امید داشتم که در دوران آقای علی دایی به تیم ملی دعوت شوم ولی آن تیم واقعا بازیکنان تیم فوق العاده بودند. آن زمان دوران اوج فوتبالی‌ام می بود. آن موقع تیم در آسیا واقعا نتایج خوبی گرفته می بود. زیاد دوست داشتم عضو آن تیم ملی بودم ولی می‌دانم که در پست هافبک ترافیک، شدیدی داشتند. جواد نکونام، مسعود شجاعی، آندرانیک تیموریان و حسین کاظمی. واقعا هافبک‌های زیاد خوبی بودند و زیاد زیاد سخت می بود که به تیم ملی برسید.

جواد نکونام و آندرانیک تیموریان در اروپا مشغول بازی بودند و شرایطشان متفاوت می بود. حق را به آقای دایی می‌دهم. آقای دایی به خوبی لیگ را جستوجو می‌کردند. به هر حال در آن دوره به تیم ملی دعوت نشدم و در زمان آقای قطبی به تیم ملی دعوت شدم.

* در یکی از رسانه‌ها خواندیم که از ایتالیا نظر داشتی.

بله! هنگامی عضو جوانان ذوب‌آهن بودم یک گروه استعدادیابی از فیورنتینای ایتالیا سر تمرین ما آمدند. آنها همه تیم‌های پایه را بازدید و من را انتخاب کردند. حتی دعوتنامه برایم فرستادند. همه کارهایم مشغول حل شدن می بود که در یک تحول و تحول مدیریتی من از این سفر جا ماندم. به جای من یک بازیکن بزرگسال ذوب‌آهن به ایتالیا رفت و حتی یک هفته در کمپ فلورانس در ایتالیا می بود. دوست ندارم نام این بازیکنی که جای من به ایتالیا رفت را بگویم ولی سپس از یک هفته آن بازیکن برگشت و موفق نشد. به هر حال دیگر تکه نشد به خارج از سرزمین بروم.

* سپس از وجود افشین قطبی در تیم ملی، کارلوس کی‌روش به تیم ملی آمد.

اغاز که آمد اخلاق زیاد خوبی داشت اما این اواخر که رفت عکس العمل‌های فرد دیگر داشت. همانند این که کاملاً ایرانیزه شده می بود. بخواهم درمورد کارلوس کی‌روش سخن بگویید کنم باید مقداری به عقب‌تر و دوران آقای قطبی برگردم. ایشان از لحاظ فنی فوق العاده و در تمرین دهنده زیاد خوب بودند ولی آن نظم و انضباطی که باید در فضای تیم ملی حاکم می‌می بود، وجود نداشت. در دوره آقای قطبی سال ۲۰۱۱ میلادی یک تیم فوق العاده داشتیم. شانس قهرمانی بودیم اما در دور سپس گروهی حذف شدیم. تیم مقداری دچار حاشیه می بود.

* به نظر در آن زمان در بین بازیکنان تیم ملی دودستگی حاکم شده می بود.

نزدیک به یک هفته تا ۱۰ روز قبل‌تر از این ماجرا آقای علی کریمی، مهرزاد معدنچی و حسین کعبی به علت یکسری مسائل حاشیه‌ای از تیم ملی جدا شدند. سپس از این ماجرا تیم آماده شد و به جام ملت‌های قطر آمد. آنجا هم یکسری مسائل حاشیه‌ای می بود که زیاد خوب مدیریت نشد. این مسائل به تیم ملی در آن مقطع ضربه زد. ما در بازی کره جنوبی از این موضوعات ضربه خوردیم.

سپس از آخر جام ملت‌ها ما چشم به راه تغییرات بودیم. آقای منصوریان آمدند و یک بازی تدارکاتی با روسیه داشتیم. من در آن بازی فیکس بازی کردم. حتی با نتیجه یک بر صفر برنده شدیم. کارلوس کی‌روش روی سکوها نشسته می بود و بازی را تماشا می‌کرد. نزدیک به یک هفته سپس اردو اغاز شد. اصلا چطور بگویم؟ سبک این ۲ مربی زمین تا آسمان فرق می‌کرد. کارلوس کی‌روش یک شخصیت دیکتاتور،  زیاد منضبط و منسجم داشت. در آن مقطع فدراسیون زیاد خوب بازدید کرده می بود و این انتخاب، انتخاب زیاد خوبی می بود. هر چند در مقطع دوم بازگشتش به تیم ملی ناموافق این نوشته بودم و حتی در رسانه‌ها این نوشته را نقل کردم اما در بد ورودش به تیم ملی نظم و انضباط را در اردوی تیم حاکم کرد و یک مدیریت به تیم ملی آورد. او یک سبک را به فوتبال ایران نشان داد. سبک فوتبالی که ابتدا باید در زمین خودتان دفاع کنید. اگر شما دفاع مناسبی انجام بدهید احتمالا بتوانید برنده باشید اما هنگامی که با فضای باز بسیاری بین بازیکنان بازی کنید، محکوم به باخت هستید. در آن مقطع وجود کی‌روش زیاد خوب می بود. زیاد از مربیانی که اکنون در لیگ برتر مشغول به کار می باشند، تاکتیکشان را از کی‌روش کپی‌برداری کردند. با اسم و آدرس به شما بگویم زیاد از تیم‌ها با سبک آقای کی‌روش بازی کردند اما در مقطع دوم همکاری ایشان با تیم ملی، بیشترین و بزرگترین نادرست برای گزینه همکاری می بود. ما در آن زمان می‌خواستیم که همانند تیم اسکوچیچ تیمی باشیم که در نیمه دیگر زمین هم بتواند خوب بازی کند. در واقع برای قسمت دیگر زمین هم برنامه داشته باشیم.

* یعنی فکر می‌کنی تیم ملی فوتبال ایران با هدایت دراگان اسکوچیچ می‌توانست بهتر باشد؟

کودتایی را که علیه اسکوچیچ صورت گرفت از طریق رسانه‌ها جستوجو کردم. با برخی از بازیکنان هم در ربط بودم و از آنها سوال می‌سوال کردم. به نظرم نوع برکناری او فاجعه می بود. می‌خواهم شفاف سخن بگویید کنم چرا که عادت ندارم چیزی را نهان کنم. این یک نوع ضعف مدیریت است که در سطح کلان فدراسیون فوتبال ما دیده می‌شود که در آن مقطع پشت بازیکنان درآمد. در حالی که مطابق قاعده حرفه‌ای باید پشت سرمربی در می‌آمد. باید آن برنامه و استراتژی که برای تیم ملی ترسیم کرده بودند را با اسکوچیچ جستوجو می‌کردند و با هدایت این سرمربی کروات، تیم ملی را به جام جهانی می‌بردند. اسکوچیچ در تیم ملی ایران فوق العاده کار کرد. من سبک کار او را واقعا می‌پسندیدم. من ناظر این بودم که بازیکنان با فراغ بال در زمین حاضر می‌شدند. آنها همدیگر را زیاد خوب در زمین اشکار می‌کردند و برنامه تاکتیکی داشتند ولی این اتفاق افتاد و آقای کی‌روش پیش از جام جهانی به تیم ملی آمد. این انتخاب جنبه خوبی نداشت و در نهایت آن اتفاق در جام جهانی افتاد اما به طور کلی کی‌روش مربی خوبی می بود که به فوتبال ما حداقل در مقطع اول پشتیبانی کرد. 

* در دوره قبل از آقای کی‌روش هم می‌انها گفتند در تیم ملی جادوگری اتفاق افتاده است. تا این مدت ما در لیگ برتر می‌شنویم که برخی مربیان به این مساله باور دارند. آیا تو از نزدیک این چنین چیزی دیده‌ای؟

من برنامه آقای خداداد عزیزی را مشاهده می‌کردم. در یورو زیاد سخن خوبی زد. ما می خواهیم با فساد مقابله کنیم. اکنون این اتفاقات افتاده و تا حدودی اثبات شده است. اشکار شده که برخی افراد سکه رد و بدل کردند. سپس می‌گویند آبروی مومن را نبرید! مومن این چنین کارهایی انجام نمی‌دهد. من تخصصی سخن بگویید می‌کنم. اگر تصمیم مبارزه با فساد داریم باید از بالا به پایین اغاز کنیم. همانند شستشوی راه پله. شما نمی توانید از پایین شستشو کنید و به بالا بروید. باید کار شست‌وشو را از بالا به پایین اغاز کنید. این نوشته کار زیاد سختی است و همت جدی از سیستم قضایی و مدیریتی سرزمین می‌خواهد ولی جادوگری و رشوه قسمت‌هایی از فساد در فوتبال سرزمین می باشند. پرونده فساد در فوتبال برخی افراد، زندگی شرافتمندانه برخی اهالی دیگر فوتبال را تحت تاثییر قرار می‌دهد. اگر با افراد مشکل‌دار برخورد نشود، حیثیت افراد سالم مورد خدشه قرار می‌گیرد. افراد سالم ناچار خواهد شد برای بقا و کار در حوزه فوتبال و گذران زندگی به فساد تن بدهند یا سکوت کنند. به این علت فرد آلوده به فساد در فوتبال همه را آلوده می‌کند. باید زیاد خوب و سفت برخورد شود. جادوگری واقعاً فاجعه است. در دوره خودمان هم سخن بگویید‌هایی می‌شنیدیم ولی من زیاد اعتقادی به این نوشته ندارم. تا این مدت که تا این مدت است این اتفاق می‌افتد.

فیورنتینا من را دعوت کرد، یکی دیگر را فرستادند!/ جادوگری و رشوه بخشی از فساد فوتبال است

* فکر می‌کنی برخورد با فساد امکان پذیر است؟

ما در یک گروه دانشگاهی زیاد درمورد آن سخن بگویید کردیم. بر پایه آن او گفت و گو‌ها معتقدم تا یک جایی می‌رسد و برخورد با این مساله قطع می‌شود. احتمالا یک یا ۲ قربانی گرفته شود ولی ما هم باید همانند ایتالیا برخورد کنیم. اگر ما مشغول پشتوانه‌سازی برای نسل آینده هستیم باید فوتبالمان پاک باشد. فوتبال یک تجارت پردرآمد است. احترامی که به فوتبال گذاشته می‌شود، به هیچ رشته ورزشی و بیزنس فرد دیگر گذاشته نمی‌شود. تماشاگران بسیاری دچار مسابقات فوتبال می باشند. هنگامی برای تماشای مسابقه به ورزشگاه می‌آیند، کمترین کار احترام به آنهاست. باید موارد ابتدایی فوتبال و امتیازاتی را که به بینندگان می‌دهد مراعات کنیم و بتوانیم پیشرفت کنیم.

* همکاری با کارلوس کی‌روش چه مقدار روی تفکرت تاثیرگذار می بود؟ به نظرت ایشان روی فوتبال ایران تاثیرگذار می بود؟

 اگر بخواهم ریزبینانه به نوشته نگاه کنم، کارلوس کی‌روش در سال ۲۰۱۱ سرمربی تیم ملی شد. در سال ۲۰۱۴ به جام ملت‌ها و جام جهانی ۲۰۱۸ رفت. فکر می‌کنم صعود به جام جهانی برای تیم ملی ما که جزو تیم‌های خوب آسیاست کار سختی نیست. تا اینجای کار اوضاع خوب می بود چرا که ما از نظر او گفت و گو دفاعی خوب شده بودیم اما هیچ برنامه خاصی برای او گفت و گو تهاجمی و نیمه دیگر زمین نداشتیم. در دوره اول کی‌روش معایب تیم ملی به خوبی ریشه ‌یابی شد. کادر فنی به خوبی کارشناسی کرده بودند و فلسفه آقای کی‌روش به خوبی فهمیدن شده می بود. به نظرم آنجا ما باید تحول رویکرد مدیریتی می‌دادیم و یک سبک خاص فرد دیگر از فوتبال را به نمایش می‌گذاشتیم که حداقل در نیمه دیگر زمین هم برنامه داشته باشیم.

در مقطع اول همکاری کی‌روش با تیم ملی، تیم‌های پایه و حتی تیم‌های لیگ برتری ما یاد گرفته بودند که چطور و به چه طریقی دفاع کنند. چطور در کانال بازی کنند یا تحول موقعیت بازی داشته باشند و چطور بسته بازی کنند ولی وقتی که توپ در اختیار ما می بود هیچ برنامه خاصی برای اجرا نداشتیم. دل به قضا و قدر و بازیکنان تاثیرگذاری که قوت حمل توپ داشتند و به تنهایی می‌توانستند کاری کنند، بسته بودیم! به نظر سپس از آخر مقطع اول همکاری با کی‌روش باید یک مربی اسپانیایی یا پرتغالی فرد دیگر استخدام می‌کردیم که سپس از ترمیم روش دفاعی برای نیمه دیگر زمین هم برنامه‌ریزی می‌کرد تا حداقل بتوانیم جام بگیریم چون فکر نمی‌کنم فقط با دفاع کردن بتوانیم جام بگیریم. به طور کلی همکاری با کی‌روش خوب می بود ولی تا یک مقطع. از یک مقطع وقتی به سپس باید یک انتخاب بهتری صورت می‌گرفت. اسکوچیچ، انتخاب زیاد خوبی می بود و انتخابش را دوست داشتم چون کار را جستوجو می‌کردم ولی نمی‌دانم چه اتفاقاتی افتاد که با او قطع همکاری شد و تیم ملی تحت هدایت او به جام جهانی نرفت. انتخاب کی‌روش برای هدایت تیم ملی در جام جهانی قطر کاملا غلط می بود.

فیورنتینا من را دعوت کرد، یکی دیگر را فرستادند!/ جادوگری و رشوه بخشی از فساد فوتبال است

* سپس از جام جهانی قطر آقای قلعه‌نویی به گفتن سرمربی تیم‌ملی انتخاب شد که در ذوب‌آهن و تراکتور با او همکاری داشتی. اول این که همکاری با ایشان به چه شکلی می بود و آیا به نظرت آیا انتخاب آقای قلعه‌نویی به گفتن سرمربی تیم ملی برای بار دوم درست می بود؟

در انتخاب سرمربی تیم‌ملی، اتفاقات جامعه هم تاثیرگذار است. مسئولان تصمیم گرفتند شخصی را که چندین سال در لیگ برتر ایران فعالیت کرده را انتخاب کنند. قلعه‌نویی فوتبال و بازیکنان ایران را به خوبی می‌شناسد. رسانه‌ها با او رابطه خوبی دارند و مردم دوستش دارند. فکر می‌کنم انتخب قلعه‌نویی اتفاق بدی نبوده است ولی سوال اینجاست ما جستوجو چه چیزی هستیم؟ آیا جستوجو این هستیم که راحت به جام جهانی صعود کنیم؟ یا به جمع ۸ تیم پایانی آسیا برویم؟ فکر می‌کنم این موارد برای تیم ملی فوتبال ما مزیت محسوب نمی‌شود. آرزوی ما این می بود که ژاپن را ناکامی بدهیم، باشد ناکامی دادیم. سپس از بازی ژاپن چه کار کردیم؟ این نوشته باید یک ثمره‌ای داشته باشد. فکر می‌کنم الان تیم ملی دارد رنگ و روی فرد دیگر به خودش می‌گیرد و یک نسل خوب و جوان فرد دیگر به تیم ملی تزریق می‌شود. همیشه گفتم تیم ملی برای جوانترهاست. همیشه گفتم بازیکن بالای ۳۲ یا ۳۳ سال جایی در تیم ملی ندارد. بازیکنان جوان و با انگیزه که بخواهند فردا را برای خودشان رقم بزنند، باید در ترکیب و لیست تیم ملی باشند. منفعت گیری از یک یا دو بازیکن با توانایی ایرادی ندارد اما  در کل تیم باید جوان باشد.

اکنون جوانگرایی تیم ملی خوب پیش می‌رود و خوب کنترل می‌شود. مردم فقط پیروزی را در صعود به دور سپس جام جهانی و کسب جام ملت‌های آسیا می‌بینند. واقعاً این کار، زیاد سخت است. ما در حال پیشرفت هستیم ولی می‌دانم نیروی انسانی خوبی داریم. مقداری زمان، شناسایی و پرورش می‌خواهد. هیچ عامل موفقی به جز این سه مورد وجود ندارد. ما باید کاشت، داشت و برداشت داشته باشیم. کاشت و برداشتش که اشکار است در مرحله داشت مترصد زمان و پرورش است. هیچ جهشی صورت نمی‌گیرد که یک شبه، ۱۰ روزه یا ۶ ماهه پیروزی کسب شود. این نوشته مترصد زمان است و امیدوارم این زمان در اختیار آقای قلعه‌نویی باشد و بتوانیم پیروزی تیم ملی را ببینیم. حداقل برای یک بار هم که شده سپس از سال‌ها قهرمان جام ملت‌ها شویم.

* به سراغ با اهمیت ترین تکه عمر فوتبالی تو برویم. در لیگ قهرمانان آسیا ۲۰۱۰ چند بازیکن ستاره داشتید اما زیاد از بازیکنان نقل نبودند. تیم فوق‎العاده‌ای داشتید. چه اتفاقی در آن تیم افتاد که فراتر از حد انتظار ظاهر شد؟

در آن زمان‌ها پروسه بلند مدتی توسط آقای آذری در مدیریت باشگاه اغاز شده می بود. یقیناً ایشان سپس از مدتی از باشگاه رفتند. سپس از این که در رده ششم جدول جای گرفتیم. سپس از او یک مدیرعامل توانمند به نام آقای اصغر دلیری به ذوب آهن آمد. واقعا او فوق العاده کار کرد و آن تیم رویایی ساخته شد. اکنون یک اپیدمی در فوتبال ایران رخ داده که زیاد از مربیان با هزار داستان، ربط و لابی هدایت تیمی را برعهده می‌گیرند.

سپس که در کسب نتایج موفق نمی‌شوند، اغاز به گله های از بودجه و بقیه موارد می‌کنند. مگر شما شناخت نداشتید که تیم را انتخاب کردید؟ شما ۶ تیم برتر لیگ جزیره را کنار بگذارید. سپس از هر بازی می‌گویند بودجه ما اینقدر می بود؟ سپس از بازی همه مربیان شاکی می باشند. به جای این که در نشست خبری سپس بازی گزارشی از بازی اراعه کنند اختلافات شخصی خودشان را به خورد جامعه خواهند داد و علتحاشیه‌سازی در جامعه خواهد شد. این نوشته علتناراحتی مردم می‌شود. زیاد تر از همه این‌ها  به تیم خودشان ضربه می‌زنند. شما آن رقابت، انگیزه را از تیم خودتان می‌گیرید. شما مگر با آن تیم‌ها قابل قیاس نیستید؟ عملاً دستان خودتان را بالا گرفتید و می‌گویید ما بازنده هستیم.

من تاریخ معاصر باشگاه ذوب آهن هستم.نزدیک به ۲۰ سال در این باشگاه بودم تا اکنون در فصل نقل و انتقالات بازیکن ملی پوش جذب نکرده است. می‌توانم به روز، دقیقه و ساعت بگویم که هیچ زمان بازیکنان جذب شده ملی پوش نبودند ولی ملی‌پوش ساخته است. کلی ملی‌پوش می‌توانم برایتان نام ببرم که از ذوب‌آهن به تیم ملی رسیدند. خلعتبری، اشجاری و زیاد‌های دیگر در این لیست می باشند. آن ذوب‌آهنی که در لیگ قهرمانان آسیا نایب قهرمان شد پروسه چند ساله ای می بود که برخی بازیکنان از آکادمی به تیم بزرگسالان جذب شد. من کاپیتان تیم و ۲ یا ۳ بازیکن دیگر تیم از آکادمی به ترکیب تیم مهم رسیده بودند. بر پایه پروسه‌ای که عرض کردم بازیکنان خوب جمع شدند. احتمالا با تیمی که در فینال آسیا بازی کردیم از الهلال و پوهانگ استیلرز ضعیف‌تر می بود اما یکسری اشتباهات داشتیم. ما ۱۰ روز سریعتر در ژاپن حاضر شدیم و زیاد کارها می توانستیم انجام دهیم که آن بازی را مدیریت کنیم. آنها زیاد خوب ما را آنالیز کرده بودند و نقاط ضعف تیم ما را اشکار کرده بودند. فقط هم از همان نقاط ضعفی که اشکار کرده بودند به ما ضربه زدند. تا آمدیم به بازی برگردیم با وجود نتیجه ۲ بر یک و یک ضربه به تیر، در ضد دعوا یک گل خوردیم و بازی را با نتیجه ۳ بر یک از دست دادیم. یکی از بزرگترین حسرت‌های زندگی من این نایب قهرمانی در لیگ قهرمانان آسیاست. برنامه ریزی می کردیم چطور کاپ را بالا ببریم و حتی اتوبوس اهدای جام ما آماده می بود ولی به هر حال من به گفتن یکی از کاپیتان‌های تیم افتخار نایب قهرمانی آسیا را داشتیم. امیدوارم ذوب‌آهن به جایگاه خودش بازگردد. یقیناً تیم سال سپس ما بهتر از آن تیم نایب قهرمان آسیا می بود ولی یکسری صدمه دیدن‌ها و اتفاقات علتشد که روبه رو تیم سوون سامسونگ باختیم و نتوانستیم به جمع چهار تیم برویم. برنامه‌ریزی آقای دلیری در حدی می بود که با مدیریت کارخانه ذوب‌آهن سخن بگویید کرده بودند که در سال سوم قهرمان لیگ قهرمانان آسیا شوند. این اتفاق ممکن می بود ولی نتوانستیم بازیکنان خوب خودمان را نگه داریم و همه رفتند. ما یک بازیکن در ذوب‌آهن داشتیم که اکنون در نساجی بازی می‌کند؛ محمدرضا عباسی. او بازی‌اش زیاد خوب می بود. فوتبالیست قوی در فضای واقعی و مجازی می بود.

* به جز فیورنتینا هیچ زمان پیشنهادی از استقلال و پرسپولیس یا تیم‌های دیگر نداشتید؟ آن زمان صحبتش می بود که استقلال و پرسپولیس خواهان اغاز همکاری با شما می باشند.

حقیقتش سپس از آنکه از صنعت نفت به ذوب‌آهن برگشتم، تیم‌های شهرستانی با رقم‌های خوب نظر دادند اما هنگامی تیم به لیگ قهرمانان آسیا رفت و نایب قهرمان شد در ۲ یا ۳ مقطع پرسپولیس در ۲ یا ۳ مقطع استقلال نظر همکاری دادند. از سپاهان هم در ۲ یا ۳ مقطع نظر داشتم. حتی سپس از لیگ قهرمانان آسیا که در لیست ۵ نفر برتر قرار گرفتم نظر از سرزمین کویت و قطر داشتم. همیشه جستوجو بهانه‌ای بودم که بمانم. من از نظر احساسی وابسته به خانوادم بودم و در این تیم راحت بودم. زیاد راحت بودم. می‌توانید از آقای دلیری مدیرعامل زمان سوال کنید. او می‌او گفت قاسم تو چه می‌خواهی؟ ما اینجا برایت فراهم می‌کنیم ولی در نهایت با وجود آن پیشنهادات در ذوب‌ آهن ماندم.

در دنیای امروز این سخن بگویید‌ها زیاد معنی ندارد. من با احساسم و قلبم تصمیم گرفتم ولی نصیحتی که به جوانان می‌توانم داشته باشم اینطور موارد را در فوتبال کنار بگذارند. با عقلشان برای پیشرفت‌شان از لحاظ فوتبالی و مالی  تصمیم بگیرند.

* هیچ زمان سرزنش نشدی که احتمالا اگر به استقلال و پرسپولیس یا به لیگ امارات و قطر می‌رفتی سرنوشت فرد دیگر اشکار می‌کردی؟

من در سال ۱۴۰۰ با فوتبال خداحافظی کردم. سپس از ۳ سال مردم در کوچه و خیابان به من می‌گویند چرا به تیم‌های دیگر نرفتی و در باشگاه ذوب آهن ماندی؟ ۲ یا ۳ سال است که بنا به دلایلی با ذوب آهن کار نمی‌کنم. من زیاد دوست داشتم که شرایط برای ادامه همکاری فراهم شود اما این مساله عملی نشد. تا این مدت که تا این مدت است این سخن بگویید‌ها است و می‌گویند چرا نرفتی. در نسل ما الگوی‌های ما زیاد وفادار بودند ولی در فوتبال الان این چنین چیزی میسر نیست در یکی از سال‌ها علی دایی سرمربی پرسپولیس بودند زیاد به من لطف داشتند و حتی با هم ربط داشتیم.

حتی با پرسپولیس قرارداد داخلی امضا کردم ولی بنا به دلایلی این امکان میسر نشد چون ۴ یا ۵ ماه از قراردادم با ذوب آهن باقی مانده می بود و مسئولان پرسپولیس با من سخن بگویید کردند حتی از آنها پیش قرارداد دریافت کردم ولی پول را به آنها برگرداندم و مجدد در ذوب آهن ماندم. یقیناً در آن فصل ذوب آهن شرایط خوبی نداشت. پرسپولیس نایب قهرمان لیگ شده می بود و تیمشان زیاد خوب می بود. دوست داشتم در تیم آقای دایی بازی کنم ولی دیگر نشد.

* حسرت هواداران ذوب آهن شما با آن نسل درخشان نتوانستید قهرمان لیگ برتر شوید.

در چند برهه در ذوب آهن و حتی تراکتور این قضیه برای من پیش آمد. ما تا اغاز قهرمانی لیگ برتر پیش می‌رفتیم اما نایب قهرمان می‌شدیم. در ذوب‌آهن در ۳ یا ۴ مقطع با آقای قلعه‌نویی، ابراهیم زاده و یحیی گل محمدی می توانستیم قهرمان شویم اما در بازی‌های حساس که باید نتیجه می‌گرفتیم، موفق نبودیم. این نوشته هم یکی از حسرت‌های بزرگ فوتبالم است.

چه ذوب آهنی که تیم محبوبم است و چه تراکتوری که در آن برای گذراندن دوران سربازی‌ام رفتم. زیاد زیاد امیدوارم در دوران مربیگری افتخار قهرمانی لیگ برتر نصیبم شود. چه بهتر که با تیم محبوبم ذوب آهن این اتفاق رخ دهد. تیمی که از بچگی افتخار عضویت در آن را داشتم. کار سخت است ولی نشدنی نیست. اگر برنامه ریزی داشته باشیم این نوشته امکان پذیر است.

فیورنتینا من را دعوت کرد، یکی دیگر را فرستادند!/ جادوگری و رشوه بخشی از فساد فوتبال است

* شما تا زمان صدمه دیدن‌تان شرایط خوبی داشتید اما سپس از آن صدمه دیدن‌ها روال کم شدن و افول فوتبالتان اغاز شد.

تا ۳۲ سالگی که مصدوم شوم، همه چیز فوتبال برای من خوب پیش می‌رفت. بیشترین تعداد بازی را داشتم. تیم خوب و نتایج خوب می بود. در سن ۳۲ سالگی هنگامی در اوج بودم یک روز مانده به بازی روبه رو استقلال خوزستان در ورزشگاه فولادشهر مشغول تمرین بودیم. در اوج آمادگی متاسفانه دچار صدمه دیدن رباط صلیبی شدم و ناچار شدم ریکاوری بلند زمان ۵ یا ۶ ماه داشته باشم. مجدد برگشتم و اوضاع خوبی داشتم. آن زمان مربی زمان‌مان آقای مجبتی حسینی می بود. او زیاد پشتیبانی کرد تا بازی کنم. همه چیز خوب شد. در فاصله یک سال سپس در پیش فصل از ناحیه رباط صلیبی مصدوم شدم. یعنی در بازه یک ساله ۲ مرتبه به اتاق عمل رفتم و  رباط صلیبی‌ام را جراحی کردم. سپس ۵ یا ۶ سالی اوضاع خوب می بود تا این که در یکی ۲ سال آخر مجدد صدمه دیدن سراغم آمد. مجدد دچار صدمه دیدن رباط صلیبی شدم و از این حیث رکورددار صدمه دیدن رباط صلیبی هستم.

* با وجود ۳ مرتبه صدمه دیدن رباط صلیبی شما تا ۳۸ یا ۳۹ سالگی بازی کردید. یک جایی خواندم که حرف های بودید می‌توانستید سال‌های بیشتری هم بازی کنید. حواشی مختلفی هم سال آخر برایتان اتفاق افتاد.

سال آخر دوره رحمان رضایی می بود. ابتدای فصل گفتم این آخرین فصل بازی من است. دوست دارم آخرین بازی روبه رو هواداران خداحافظی کنم. یقیناً زیاد تر تمایل داشتم این خداحافظی در بازی روبه رو سپاهان و تیم همشهری‌ام رقم بخورد ولی هفته نوزدهم یا بیستم رباط صلیبی‌ام پاره شد. دیگر دوست نداشتم بازی کنم ولی با اصرار مسئولان و مدیریت زمان که انها گفتند شما بازی کنید، برگشتم. آنها به من انها گفتند «تصمیم داریم یک خداحافظی مشابه با شأن شما داشته باشیم و با یک فضای خوب از فوتبال خارج شوید.» یعنی هواداران وجود داشته باشند و فضای خوبی برایم فراهم باشد.

آقای تارتار سرمربی تیم شد و سخن بگویید‌های اولیه هم خوب پیش رفت اما یک دفعه او تحول موضع داد. او او گفت قاسم ۳۸-۳۹ ساله‌ و مصدوم است و دیگر نمی تواند در لیست قرار بگیرد. تا پیش فصل همه چیز خوب می بود اما همان موقع اختلافاتی به وجود آمد و من از مجموعه جدا شدم. احتمالا یکی  دیگر از حسرت‌های زندگی من خداحافظی خوب و در زمین فوتبال می بود. آن هم در زمین ورشگاه فولاد شهر که از بچگی در اینجا بودم داشته باشم ولی این زمان به من داده نشد.

* انتظار داشتید خداحافظی در وجود هواداران داشته باشید؟

تا این مدت که تا این مدت است که با نوع خداحافظی‌ام کنار نیامده‌ام. من چیز خاصی نخواستم و در سخت‌ترین شرایط به هواداران وفادار بودم. زیاد موقعیت‌های خوبی از دست دادم. ضعف مدیریتی می بود و نتوانستند خوب مدیریت کنند. حتی اگر هوادار هم در ورزشگاه وجود نداشت، من علاقه داشتم در زمین چمن از فوتبال خداحافظی کنم ولی زیاد بد با من حرکت شد. این یک تراژدی است که برای زیاد از بازیکنان فوتبال ایران رقم خورده است. ما خوش استقبالیم و بد بدرقه. مثالهای دیگر این نوشته را در  استقلال و پرسپولیس دیگر تیم‌ها می‌توانم مثال بزنم.

* در سال آخر همکاری تارتار با ذوب‌آهن، دستیارش بودی. سپس از جدایی تارتار هم گزینه هدایت سبزپوشان بودی. اگر امکانش هست شفاف بگو چه اتفاقی افتاد که سرمربی ذوب‌آهن نشدی؟

من یک سال در ذوب آهن نبودم. به علت این که در کلاس‌های مربیگری شرکت کردم و دوست نداشتم به این شکل داخل عرصه مربیگری شوم. سخن بگویید‌های مدیریت کارخانه، باشگاه و اعضای هیات مدیره با من داشتندو به من انها گفتند که شما داخل کار شوید و یک توانایی کسب کنید. به نوعی برای من یک کسب توانایی می بود و به نوعی هم بدترین توانایی من می بود. اکنون که در رابطه آن نوشته فکر می‌کنم ای کاش که آن موقع داخل کادر فنی ذوب آهن نمی‌شدم. منظورم آقای تارتار نیست. آن موقع زمان آن نبوده است که من به گفتن دستیار مربی در کادر فنی ذوب آهن حاضر شوم. احتمالا یک اختلاف سلایقی از نظر دیدگاه فنی داشتیم. از نظر دیدگاه فنی اصلاً همانند هم نبودیم. من یک جور دیگر فوتبال را یاد گرفته بودم و یک جور دیگر فوتبال را دیده بودم. او جستوجو یک سبک فرد دیگر از فوتبال می بود. احتمالا اگر یک مصاحبه ابتدای کار با هم داشتیم و اول کار همه چیز حل می‌شد و همکاری ما ادامه اشکار نمی‌کرد.

فصل با همه خوب و بدش به آخر رسید. به من انها گفتند شما گزینه سرمربیگری هستید و ما می‌خواهیم تیم خودمان را دست شما بدهیم. به ما برنامه بدهید. من برای آن‌ها ۲ برنامه نوشتم و در یک بازه ۲ ماهه، زمان گذاشتم و این کار را کردم. آن زمان در اوج تحصیلم می بود. همه چیز زیاد خوب مشغول جلو رفتن می بود. تا روز آخر که مدیریت کارخانه برگشت و آقای کوهی تصمیم گرفتند که آقای ربیعی سرمربی ذوب آهن باشد. این نوشته حق او، کارخانه و اعضای هیات مدیره است. به هر حال آنها صلاح دانستند که آقای ربیعی سرمربی ذوب آهن باشد و تیم را هدایت کنند. این اتفاق افتاد و من یک فصل دیگر از دنیای فوتبال دور بودم. من علاقه داشتم و دوست داشتم کار کنم. یقیناً به کارهای دیگرم رسیدم، تحصیلم را همه کردم. دوره مربیگری‌ام را گذراندم. یکسری کارهای خردی هم داشتم که انجام دادم و احتمالا الان پخته‌تر هستم.

فیورنتینا من را دعوت کرد، یکی دیگر را فرستادند!/ جادوگری و رشوه بخشی از فساد فوتبال است

* در یک اظهارنظر ابراز علاقه کردی که مایل به ورود به دنیای مدیریت باشگاه هم هستی. اکنون تصمیم مربیگری داری یا مدیریت؟

رشته تحصیلی من مدیریت است. ارشد مدیریت ورزشی هستم و زیاد درس خواندم. با این که در آکادمی فوتبال ذوب آهن رشد کردم اما در درسم شاگرد ضعیفی نبودم و شاگرد درس‌ خوانی بودم. در نرم افزار کامپیوتر و ارشد مدیریت ورزشی تحصیل کردم و به این نوشته علاقه دارم اما کاری که در آن تخصص دارم کار میدانی و وسط زمین است. کاری که ۳۰ سال برای آن زحمت کشیدم و با انواع مربیان کار کردم. برایشان بازی کردم و ۲ سال دستیاری کردم. زیاد در این مورد تحقیق کردم و دوست دارم این کار را در فضای عملی توانایی کنم و به آن برسم.

* آیا خودت را در قامت مدیر یا مربی ذوب‌آهن می‌بینی و به این نوشته فکر کرده‌ای؟

فکرهای بسیاری در سرم می‌گذرد. اولویتم مربی‌گری در ذوب‌آهن است اما ۱۰۰ امسال حتما باید کار کنم و ممکن این اتفاق در باشگاه فرد دیگر رخ دهد.فکرهای بسیاری در سرم می‌گذرد. اولویتم مجموعه‌ای است که از بچگی در آن بودم و همه جای آن را می‌شناسم و شناخت کافی نسبت به مجموعه دارم ولی انتخاب دست من نیست. در دوران فوتبال تقریبا همه انتخاب‌ها دست خودم می بود و خودم تصمیم نهایی را می‌گرفتم ولی الان انتخاب دست افرادی است که در شستا، مجموعه کارخانه و سطح بالا تصمیم ‌گیرنده می باشند. هیچ ایرادی هم به آنها نمی‌گیرم ولی اگر در آن فضا و چارچوبی که می‌خواهم فضا برایم فراهم نشود،  دوست دارم در جای فرد دیگر کار کنم و بتوانم لیاقت خودم را نشان بدهم.

* امکان پذیر به باشگاه فرد دیگر بروی؟

۱۰۰ درصد، چون امسال حتما باید کار کنم. زیاد دوست داشتم در ذوب آهن باشم ولی با آقای ربیعی تمدید کردند. حق مسلم او است چون تیم را در رتبه خوبی تحویل داد ولی من مجبورم کار کنم و کسب توانایی کنم. امیدوارم این اتفاق بیفتد.

* ذوب آهن سپس از سال‌های خوبی که داشت چند سال شرایط خوبی نداشت و جزو تیم‌های پایین جدول می بود اما در دوران آقای ربیعی به رتبه پنجم رسید. شرایط ذوب را چطور دیدید؟

یکسری سخن بگویید‌های در چند زمان تازه شنیدم که ذوب آهن تیم سیزدهم و چهارم جدول است اما باید بگویم ذوب‌آهن تیم ریشه داری است. ۵۶ یا ۵۷ سال سابقه دارد. به جز ۵ یا ۶ سالی که نتایج خوبی کسب نکرد را کنار بگذاریم، زیاد از سال‌ها برای قهرمانی و سهمیه جنگید. جزو تیم‌های پرافتخار آسیاست ولی همه خودشان را با همین ۴ یا ۵ سالی که کارکرد مساعد نداشته قیاس می‌کنند. امسال تیم مدیریتی جدیدی آمدند. نتایج و خروجی مدیریتی آنها اشکار است و همه می‌توانند این نوشته را بازدید کنند. اکنون من یکسری ایرادات در ذهن خودم دارم ولی خودشان باید بازدید کنند اما در کل نتیجه‌ گیری خوب بوده است. تیم سپس از سال‌ها پنجم شده است.

یقیناً چیزهایی برای من تعریف می‌کنند که اصلاً در سال‌های تازه اتفاق نیفتاده است. برای مثال بودجه‌ای که فصل قبل مجموعه ذوب‌آهن هزینه کرد و کارخانه تیم را حمایتکرد، نسبت به قبل متفاوت می بود. با این بودجه کسب نتایج بهتر اصلاً دور از دسترس نبوده است. با این حال امیدواریم کسب این نتایج ادامه دار باشد و بتوانند در سطح اول ایران و آسیا رقابت کنند.

* و سخن بگویید پایانی…

در این سال‌ها زیاد‌ها به من پشتیبانی کردند که به این جایگاه برسم. این جایگاه را دوست دارم چون بین من و مردم اصفهان احترام بسیاری وجود دارد. امیدوارم برایشان جبران کنم و نشاط‌مان را با هم شریک شویم.

دسته بندی مطالب
خبرهای ورزشی

اخبار پزشکی

اخبار اقتصادی

اخبار فرهنگی

اخبار کسب وکار

اخبار فناوری

[ad_2]

منبع

نوشته های مشابه

دکمه بازگشت به بالا