آیا می توانیم مغزمان را برای شاد بودن پرورش کنیم؟_بام وطن

[ad_1]
به گزارش بام وطن
آیا می توانیم مغز را برای شاد بودن پرورش کنیم؟
ما در دورهای زندگی میکنیم که به نظر میرسد «صنعت نشاط» بر آن است از طریق نشریات متعدد متقاعدمان کند که درمان های معجزه آسایی برای نشاط وجود دارد، رفاه مطلوب همیشه در دسترس است، کافی است نگاه تان را به اطراف تان تحول دهید، و برای رسیدن به این چنین تغییری تنها کاری که باید انجام دهید به کار گیری چند استراتژی ساده است.
– اما آیا به همین سادگی است؟ آیا فرمول زیاد ساده ای برای نشاط و خوش بینی وجود دارد؟
– جواب منفی است.
هنگامی سخن بگویید از تحول به سمت خوشی و سرخوشی روانی و هر آنچه مربوط به روان ما می شود، باید بدانیم که هیچ تغییری ساده و سریع اتفاق نمی افتد.
اول از همه این مهم است که بدانیم مغز زیاد اهمیتی نمی دهد که شما شاد هستید یا نیستید؛ آنچه در وهله اول برای مغز مهم است زنده بودن یا نبودن شما است. به همین علت است که مغز انسان همیشه به هراسها و مکانیسمهایی که علتمیشود در منطقه امن و راحت خود بمانید، بیشترین اهمیت را می دهد.
با این حال، خبر خوش این که به رغم مقاومتی که این اندام در برابر تحول دارد، تا این مدت امکان تحول وجود دارد. انسان ها گونه ای می باشند که در طول تاریخ به طور قابل توجهی تکامل یافته اند و پیشرفت های بزرگی داشته اند، پیشرفت هایی که پشتیبانی مان کرد، بهتر با محیط های پیچیده سازگار شویم.
علاوه بر این، از منظر عمل بالینی، ما به خوبی می دانیم که تحول به سمت اعتدال و بهبودی امکان پذیر است، اما ضمانت معتبر و فعال را از طرف فرد مورد نیازمی طلبد.

آموزش دادن مغز برای شاد بودن
آموزش و پرورش مغز برای شاد بودن لزوماً به معنی اتخاذ یک رژیم غذایی بهتر نیست. نه حتی به معنی تحرک زیاد تر، ورزش کردن یا سفر هر دو یا سه ماه یکبار.
یقیناً این موارد مهم و تاثیرگذارند و می توانند در سلامت جسم و روح ما نقش ایفا کنند. این که گهگاهی حس کنیم داریم لذت می بریم، رضایت و خرسندی ای که احتمالا ساعت ها و بعضی اوقات حتی روزها طول بکشد، ملزوم است اما کافی نیست.
این استراتژی ها به اختصاصی برای مدیریت استرس در دراز زمان کافی نیستند. دنیایی که در آن می زی ایم سختی روانی بسیاری به ما داخل می کند، کافی است در جامعه، محل تحصیل یا محل کار یا در خانواده مقداری اوضاع به هم بریزد، تا مجدد سخت دل شوره بگیریم، و مجدد همان هراس ها و اضطراب ها، استیصال و اضطراب.
روان شناس میهای چیک سنت میهایی اذعان می کند برای شاد بودن نیازی به کپی برداری از سبک زندگی افرادی که به ظاهر شاد می باشند، وجود ندارد. شاد بودن یک فرایند فردی است که به خود شخص، خلاقیت و توانایی ها یش بستگی دارد.
با این حال، حقیقت هایی زیاد اساسی وجود دارد که می توانند نقطه شروعی برای تأمل و برداشتن گامی رو به جلو در این عرصه باشد.
آموزش مغز برای شاد بودن: چند ایده برای پشتیبانی به ما در فکر کردن

آموزش ترویج انعطاف پذیری و واقع بینانه بودن افکار
علم اعصاب مدتهاست ثابت کرده اشت که افکار محصول ساده فعالیت مغز می باشند؛ نتیجه یک سری اتصالات الکتریکی . این چنین مدتهاست می دانیم که همین افکار روی کارکرد مغز تأثیر می گذارد به این معنی که افکار می توانند با تشکیل اتصالات و ارتباطات تازه حتی مغز را شکل دهند.
– افکار منفی تکراری و وسواسی، هماهنگی مغز را کند می کنند. آنها مغز را خسته می کنند و حتی فعالیت ناحیه پیش پیشانی مغز را افت می دهند. این کار یافتن راه حل برای حل مشکلات را زیاد پیچیده می کند.
– یکی از کلیدهای آموزش مغز برای شاد بودن الزام این است که کنترل بیشتری بر این فرآیندهای ذهنی داشته باشیم. از این منظر، دقت به افکارمان نیز مرتبط با سلامتی است که از اهمیت بالایی برخوردار است.
– هر چیزی که فکر می کنیم و می گوییم مهم است. به این علت، الگوهای افکار منفی باید شناسایی و متوقف شوند.
– اما این بدان معنی نیست که به طور غیرواقع بینانه ای مدام حتی جایی که محلی ندارد، و زیاد تر نوعی مطمعن به نفس کاذب است، مثبت فکر کنیم.
قضیه فقطً تشکیل رویکردی متفکرانه تر و کمتر سختگیرانه نسبت به حقیقت ما است. به گفتن مثال هنگامی بتوانیم در روبه رو با موقعیتی پیچیده ده گزینه برای حل یک مشکل اشکار کنیم ، و قوت انتخاب بهترین را داشته باشیم؛ یعنی به نحوی دیدمان را گسترش دهیم، و منفعل نباشیم. و باور داشته باشیم که حتما راه حلی وجود دارد و برای اشکار کردنش بکوشیم.
آموزش مغز برای شاد بودن: هدفی داشته باشیم که به زندگی مان معنایی بدهد
زندگی بدون مقصد چیست؟ در سطح مغزی، نداشتن مقصد به افتدوپامین و سروتونین تبدیل میشود، اگر رویایی نداشته باشیم که جستوجو کنیم، یا هدفی که به آن دست یازیم انگار ارزشی برای بودن خودمان قائل نیستیم.
بی هدفی و بی رویایی ما را به ورطه عظیم بی معنایی می کشاند که صدمه هایی روانی همانند اضطراب، افسردگی و داشتن خلق و خویی بد از پیامدهای جدی آن است.
ویکتور فرانکل روان شناس می گوید: هیچ چیز به اندازه انجام یک ماموریت، کوشیدن برای رسیدن به هدفی و تحقق خواسته ای به ما انعطاف پذیری نمی دهد؛ آنچه در این میام مهم است حرکتی است که رو به جلو انجام می دهیم.
به این علت، اگر میخواهیم مغزمان را برای شاد بودن پرورش کنیم، نه تنها باید هدفی کلی را در زندگیمان روشن کنیم، که هر روز هدفی داشته باشیم، هر چه مقدار هم که ساده باشد، حتی این که امروز فقط می خواهم استراحت کنم و از ساعاتم فقط با تجدید قوا و استراحت لذت ببرم، یا ملاقات با فردی، خواندن کتاب، قدم زدن و ..

خوشبختی و نشاط، داشتن حس رضایت و خرسندی از خود است: قوت عزت نفس
هیچ کس نمی تواند هر روز خوشحال باشد. نگه داری یک حالت روحی، عاطفی و رفتاری ثابت احتمالا یرای همیشه غیرممکن باشد. اما چیزی زیاد مهمتر از شاد بودن وجود دارد و آن حس و حس خوب داشتن نسبت به خودتان است.
همین خرسندی از خود است که تبدیل مطمعن به نفس بالا می شود؛ مطمعن به نفس پایین هم چنان برای تعداد بسیاری از مردم مشکل ساز است.
به این علت داشتن مطمعن به نفس به جستوجو حس رضایت از خود سنگ محک و نقطه عطفی است که باید هر روز مراقبش باشیم. همین جاست که قدم های مهمی را در جهت پرورش مغزمان در جهت شاد بودن بر می داریم.
جان راولز یکی از شناختهشدهترین فیلسوفان قرن بیستم، میاو گفت هر جامعهای که آرزوی خوشبختی دارد، باید شهروندانی با عزت نفس خوب داشته باشد.
این فیلسوف معتقد می بود عزت نفس آن مطمعن به نفسی است که ما را به اهدافمان می رساند و علتمی شود فکر کنیم با لیاقت پیشرفت و رفاه هستیم. به حرف های جان رالز، نقطه روبه رو عزت نفس، ناتوانی است.
به طور خلاصه، به این سوال که آیا می توان مغز را برای شاد بودن پرورش کرد، جواب مثبت است. با این حال، کار آسانی نیست. این یک کار روزانه است، یک کار سخت و پیچیده که به شجاعت و اندوخته گذاری روزانه نیاز دارد. به این علت، بیایید از امروز اغاز کنیم.
دسته بندی مطالب
خبرهای ورزشی
[ad_2]
منبع




