«داش آکل» مسعود کیمیایی یک اقتباس ضعیف است/ «دایی جان ناپلئون» وفادارانهترین اقتباس سینما است_بام وطن

[ad_1]
به گزارش بام وطن
فیلمنامه تعداد بسیاری از آثار سینمایی اقتباسی از رمان و دیگر آثار ادبی می باشند. بههمین علت ربط بین سینما و ادبیات مدام مورد دقت بوده است. نشر ثالث همزمان با آیین پاسداشت فرهنگی روز ملی سینما نشستی با گفتن «ادبیات و سینمای ایران؛ یک رابطه مه آلود» با وجود همایون اسعدیان و حسین پاکدل برگزار کرد.
در ابتدای نشست، حسین پاکدل درمورد نسبت سینما و ادبیات او گفت: «مبحث اقتباس برای سینما و رابطه سینما و ادبیات در یک جلسه قابل بازدید نیست، اما فکر میکنم بتوانیم چشماندازی از این رابطه اراعه کنیم تا ببینیم دقیقا کجا هستیم.
من از لفظ اقتباس خوشم میآید، عمر ادبیات مدرن چندان زیاد تر از عمر سینما نیست، اولین رمانهایی که در ایران نوشته شد نزدیک به صد پنجاه سال پیش می بود که «سیاحت نامه ابراهیم بیگ» از همین آثار نوع است و باید بدانیم که اثری که سینما در افکار عمومی گذاشت قابل قیاس با ادبیات مدرن نیست.»
او در ادامه گفت :«مشکل جاری جامعه ما این است که با ادبیات زیست نمیکنیم، اگر به جوامعی که دارای ادبیات مدرن و غنی می باشند مراجعه کنید، فهمید میشوید که آحاد جامعه با ادبیات زیست میکنند این به معنی کتابخوان بودن آنها نیست، بلکه آنها ادبیات را به روشهای گوناگون از فیلم و سریال و تئاتر و… دریافت میکنند. مسئله مهم این است که ادبیات و سینما زیاد به هم نزدیک می باشند.»
سینما از ابتدا شان تئاتر را نداشت
در ادامه این نشست، همایون اسعدیان درمورد رابطه سینما و ادبیات او گفت: «به ماجرای ربط سینما و ادبیات باید مقداری تاریخیتر نگاه کنیم، در قرن نوزدهم سینما جایگاه فاخری نداشت و در عوض تئاتر جایگاه ارزندهتری داشت. از ابتدا و مدام نگاه فرهیختگان به سینما همانند یک هنر والا نبوده است و تئاتر هم چنان وزن و شان اختصاصیای داشت. در واقع سینما و صنعت عکس خودش را به جامعه جهانی تحمیل کرد.»
او در ادامه گفت: «پیرو همین تحمیل سینما باید بگویم که اگر فردی یک قصه مختصر نوشته باشد انگار برای خودش، نسبت به آن کارگردانی که چند فیلم ساخته، شان بیشتری قائل است یا برای مثال اگر فردی بگوید بازیگر تئاتر هستم انگار شان بیشتری نسبت به بازیگر سینما دارد. این قضیه در ادبیات هم وجود دارد، بدون این که بخواهم قیمتگذاری کنم باید بگویم که انگار نوشتن کتاب شان بیشتری دارد. گویی هنگامی قصهنویس هستیم آدم فرهنگیتری به شمار میآییم.»
تصویرسازی در مقاطعی از تاریخ ایران حرام بوده
پاکدل در جواب به این سوال که فیلمنامهنویس چه مقدار باید فارسی را خوب بداند گفت: «طبیعتا فیلمنامهنویس باید ادبیات فارسی را بداند، اما یک فیلنامه نیاز ندارد که ادبیات فاخر داشته باشد، حتی امکان دارد ادبیات فاخر داشته باشد اما عکس سازی خوبی نداشته باشد و برعکس.»
پاکدل در ادامه گفت: «با هم تعارف نکنیم، یکی از دلایل این که سینما و ادبیات ما با این مسائل رو به رو میشود این است که تعداد بسیاری از هنرها شامل ممنوعیت بوده، تصویرسازی در مقاطعی از تاریخ ایران حرام بوده، به این علت ذهن یک ملت اساسا درکی از عکس ندارد. مگر نقاشی به شکل مدرن چند سال است که آمده؟ حتی سابقهای کمتر از سینما دارد.
در سالهای قبل از انقلاب بهترین اقتباس از کتاب «دایی جان ناپلئون» می بود، اثری که در آن عکس و فیلمنامه مو به مو همانند هم می باشند، به نظرم دایی جان ناپلئون وفادارانه ترین تاثییر تصویری است. در سالهای سپس بهترین اثری که از یک رمان ساخته شد «قصههای مجید» از هوشنگ مرادی کرمانی می بود که آن هم بیشترین وجه آن دیالوگ و روایت است.»
او او گفت: «در دورهای جامعه آمریکا از رمان «بر باد رفته»، «پدر خوانده» و «ماتیلدا» فیلم میسازد که همه آنها از رمانشان نیرومندتر می باشند، اما قضیه مهم این است که ما در ایران این چنین موقعیتی را نداریم. یقیناً اگر به سمت تصویرسازی ذهنی در ادبیات برویم اتفاق زیاد خوبی است چون به پشتیبانی سینما میآید. مشکل ما ذهن عکس سازی است ما یاد نگرفتیم که تصویری ببینیم و با نشانهها با یکدیگر سخن بگویید کنیم. ادبیات برای ما دلنشین است اما حرفی در جهان نداریم و تئاترهایی که اجرا میکنیم هم همه خارجی می باشند.»
پاکدل درمورد پشتیبانی ادبیات به سینما او گفت: « در یک جلسهای یکی از صاحبنظران حوزه ادبیات او گفت دوستان نویسنده به سمت نوشتاری بروند که برای سینما هم دلنشین باشد. به نظر من این نگرش هم هم یک فاجعه است چون ادبیات یک چیز است . سینما یک چیز دیگر که نباید آنها را به یکدیگر تحمیل کنیم.»
قدمت ادبیات دراماتیک به «یکی می بود، یکی نبوده است» محمدعلی جمالزاده باز میگردد
همایون اسعدیان در توضیح قدمت ادبیات دراماتیک او گفت: «قدمت ادبیات دراماتیک به «یکی می بود، یکی نبوده است» محمدعلی جمالزاده باز میگردد و یک توانایی مدرن است اما این حالت در غرب به قرن ۱۸ و ۱۹ باز میگردد. شما حتی هنگامی به سینمای جهان نگاه میکنید، فهمید میشوید که کاملا متکی به ادبیات می باشند و ما اساسا این رابطه را نداشتیم چون تا این ربط شکل بگیرد زمان میبرد. نزدیک به ۸ ماه است که در تلاشم تا یک پیوندی بین ناشر و پلتفرمهای تشکیل کنم، این دوستان ۵۰ کتاب را خواندند و به زور ۲ کتاب را تایید کردند تا به عکس بکشند. مشکل این است که ادبیاتی که قابلیت عکس دارد را میگوییم رمان زرد، اما به نظر من یکی از نویسندگانی که آثارش کاملا قابلیت به عکس درآمدن را دارد آثار اسماعیل فصیح است.»
او در ادامه گفت: «ما گاوخونی را داریم که زیاد مورد قیمت است اما قابلیت عکس ندارد، ما به شدت به ادبیات قصه گو نیاز داریم و دوستان نویسنده این ماجرا را کسر شان خود میدانند ما به شدت به بهش ادبیات نیاز داریم. از رمانهای متوسط فیلمنامههای خوبی ساخته میشود، اگر رمانهای بسیار را بخواهیم تبدیل به فیلم کنیم کار سختی است احتمالا باید بخشی از آن را حذف کرد، اما این را نویسندهها نمیپذیرند و همین مشکل اساسی ما با داستان نویسها است.»
اسعدیان درمورد اقتباسهای موفق سینما گفت: «به سینما که نگاه میکنیم فردی همانند داریوش مهرجویی در «گاو»، «پستچی» و «دایره مینا» زیاد از غلامحسین ساعدی اقتباس کرده و به او وفادار بوده است. ناصر تقوایی که خود نویسنده بزرگی هم هست برای فیلم «ناخدا خورشید» از کتاب «داشتن و نداشتن» ارنست همینگوی اقتباس آزاد کرده است که به نظر من توانسته زیاد موفق باشد. این را هم فراموش نکنیم که طبق معمول فیلمهای خوب از روی کتابهای متوسط ساخته میشود چون شما نمیتوانید «خشم و غوغا» یا «جنگ و صلح« را تبدیل به یک فیلم کنیم.»
«داش آکُل» یکی تاثییر اقتباسی ضعیف است
او با اشاره به یکی از اقتباسهای ضعیف سینما او گفت :«امیدوارم دوست داران آقای کیمیایی غمگین نشوند اما به نظر من یکی از ضعیفترین اقتباسهای سینمای ایران است. آقای کیمایی فیلم را با یک تحول بزرگ میسازد، مرجان به جای ازدواج با یک پیرمرد با یک جوان ازدواج میکند همه میگویند تاثییر را نابود کردی و آقای کیمیایی میگوید این برداشت من از تاثییر است و درست هم میگوید.
آقای کیمیایی مجاز است بگوید کاکا رستم سیاه بوده درحالی که در داستان هدایت کاکا رستم سیاه نیست. آقای کیمیایی دوست دارد قهرمانش برود کاکا رستم را خفه کند اما در رمان اینطور نیست، به این علت این برداشت آقای کیمیایی است.»
این کارگردان در ادامه و درمورد قیمت و جایگاه سینمای ایران در جهان او گفت: «با افتخار میگویم که سپس از انقلاب مردم جهان، ایران را با سینما و علی دایی میشناسند.»
دسته بندی مطالب
خبرهای ورزشی
[ad_2]
منبع




