پنج همکاری اختصاصی در کارنامه بیتا فرهی/ هنگامی اشک خسرو شکیبایی درآمد

[ad_1]
زندهیاد بیتا فرهی که از چند هفته پیش به علت ابتلا به عفونت ریه در بیمارستان بستری شده می بود، بعدازظهر دیروز و در حالی که تنها ۶۵ سال داشت، چشم بر جهان فروبست تا سینما و تلویزیون ایران یکی دیگر از بازیگران خاطرهساز خود را از دست بدهد.
همزمان با خبر درگذشت این هنرمند، کم نبودند همکاران و دوستانی که باحسرت درمورد ایکاشهای کارنامه او نوشتند بیمهری چرخه مدیریت سینمای ایران نسبت به آثار ماندگار این هنرمند در مقاطع وقتی گوناگون را به مرور گذاشتند.
با همه اینها آنچه امروز حقیقت دارد، خاموشی همیشگی زندهیاد بیتا فرهی است و آنچه از او به یادگار مانده، بخشی از میراث مورد قیمت ثبت شده در حافظه جمعی همه ماست.
آنچه در این گزارش میخوانید، روایت «فرارو» از متن و حاشیه همکاریهای ماندگار زندهیاد بیتا فرهی با پنج سینماگر سرشناس است.
داریوش مهرجویی؛ بانویی که ماندگار شد
بیشک درخشانترین همکاریها در کارنامه سینمایی بیتا فرهی، در کنار زندهیاد داریوش مهرجویی رقم خورده است و چه دردناک که او دیروز همزمان با چهلمین روز درگذشت این کارگردان، برای همیشه چشم بر دنیا بست.
بنابر خاطرات فرهی، ورود او به سینما با فیلم «هامون» می بود و این اتفاق وقتی رقم خورد که ناصر چشمآذر که از دوستان دایی بیتا فرهی می بود، در خانه آنها او را میبیند و واسطه معارفه او به مهرجویی برای نقش مهشید میبشود.
فرهی خود درمورد این نقشآفرینی حرف های می بود: «تقریبا چگونگی ورود من به سینما و همکاریام با داریوش مهرجویی در فیلم ماندگار «هامون»، قصهای است که در این سالها درمورداش سخن زدهام. تا این مدت هم هنگامی به آن زمان فکر میکنم، نظر آقای چشمآذر، دوست صمیمی داییام و معرف من به داریوش مهرجویی علتشد به سمت سینما کشیده شوم. آن سالها از سینما فاصله داشتم. اما قطعا به علت اسم و اعتبار داریوش مهرجویی، حس کردم که دوست دارم توانایی کنم.»
وی، اما از این تصمیم خود راضی می بود و سپسها او گفت: «خوشبختانه برای بازی در این فیلم انتخاب شدم. نقش مهشید، جلوتر از نقشهای آن زمان می بود. تا آن زمان این چنین زنی داخل سینمای ایران نشده می بود. بلافاصله سپس از «هامون»، آقای مهرجویی بازی در فیلم «بانو» را نظر کرد. یقیناً همان زمان پافشاری کردند که این نقش شباهتهایی با شخصیت من دارد!»
بله این یک حقیقت است که زندهیاد داریوش مهرجویی سپس از توفیق «هامون» تصمیم به ساخت نسخهای زنانه از آن گرفت و فیلمنامه «بانو» اینگونه متولد شد. مهرجویی، اما از ابتدا برای کاراکتر مهم این فیلم، روی فرهی تمرکز کرده می بود. فیلم، اما دچار کجفهمی شد و تا سالها در توقیف ماند.
زندهیاد فرهی در جایی حرف های می بود که سپس از توقیف «بانو» تا دو سال دچار افسردگی شده می بود!
هرچند مهرجویی سپسها کمتر سراغ بیتا فرهی رفت و تا زمانها بین آنها فاصله افتاده می بود، اما «لامینور» فرصتی فراهم آورد تا آخرین یادگار این دو هنرمند در سینمای ایران در قالب یک همکاری مشترک دیگر، ثبت بشود.

خسرو شکیبایی؛ سیلیای که اشک شد
اما بیتا فرهی از همان ابتدای مسیر ورودش به دنیای بازیگری، یک همسفر درجه یک داشت؛ بازیگری توانمند و محبوب که فرهی تا آخر دوران درخشش خود در سینما، او را بهترین بازیگر روبه رو خود میدانست و او فردی نبوده است جز زندهیاد خسرو شکیبایی که فرهی درمورد او میاو گفت؛ «زیاد زیاد از او پشتیبانی میگرفتم. همراه زیاد خوب و بهترین همبازی می بود. هیچ زمان نمیتوانم پشتیبانیهایش را در فیلم هامون فراموش کنم. سپس از آن هم در چهار فیلم دیگر هم بازی شدیم.»
«هامون» فیلم فوق الاده است که چند نسل از فیلمبازهای ایرانی را دلبسته خود کرد و تا این مدت هم میتوان آن را یکی از ماندگارترین فیلمهای سینمای ایران در چهار دهه بعد از پیروزی انقلاب دانست. فرهی خودش هم یکی از هامونبازها می بود که درمورد این فیلم میاو گفت: «امکان پذیر در سال، چند بار هامون را ببینم. هنگامی از نظر کاری دلتنگ میشوم و افتاشکار میکنم، آن را میبینم.».
اما وجود در این فیلم در کنار خسرو شکیبایی برای فرهی در همان قدم اول ورود به دنیای بازیگری، خاطرهای را رقم زد که در سینمای ایران زیاد مشهور است. در سکانسی از فیلم، حمید هامون باید به مهشید سیلی میزد و داریوش مهرجویی که میخواست این صحنه طبیعی از کار دربیاید، تصمیم میگیرد بیتا فرهی را از این سیلی مطلع نکند. زمان ضبط صحنه خسرو شکیبایی به طور ناگهانی به بیتا فرهی سیلی میزند و فرهی بهتزده او را نگاه میکند، نگاهی که مهرجویی فکر میکرد اگر از سیلی خبر داشت، نمیتوانست به این خوبی آن را ایفا کند.
فرهی سپسها درمورد این اتفاق او گفت: «در آن لحظه که شوک شدم و سپس از کات، چون گوشه لبم شکافته شده می بود و خون میآمد، همکاران یخ میآورند که کنار لبم بگذارم. سپس از آن هم مهرجویی عذرخواهی کرد که قبلاً به من نگفته قرار است سیلی بخورم.».
اما عکس العمل خسرو شکیبایی هم در ذهن عوامل فیلم ماندگار شد، او که به قلب رقیق و مهربانی فراوانش در بین اهالی سینما شهره می بود، سپس از این سیلی چنان دچار عذاب وجدان میبشود که بغضش میشکند، به گوشهای میرود و گریه میکند.
خسرو شکیبایی سپسها در فیلمهای فرد دیگر همانند «بانو»، «کیمیا» و «میکس» هم با بیتا فرهی همبازی می بود.

رخشان بنیمطمعن؛ مادرانهای که خاطره شد
بیتا فرهی در جایی حرف های است: «پلانهای ماندگار بسیاری در ذهنم دارم، اما به علت این که مادرم و دخترم را عاشقانه دوست دارم همیشه یک پلان از «خون بازی» در ذهنم میدرخشد. آن هم جایی که روی کاپوت ماشین مرد رهگذر میکوبم و فریاد میزنم که بچهام را پیاده کند. بارها و بارها این سکانس تکرار شد و من هر بار با درماندگی بیشتری بازی میکردم تا در نهایت به اوج استیصال رسیدم و آن سکانس گرفته شد.»
این جواب فرهی به سوالی درمورد ماندگارترین پلانی که از دوران بازیگریاش در ذهنش ماندگار شده، است. تنها همکاری این هنرمند توانمند با یک فیلمساز زن، که یقیناً از معتبرترین فیلمسازان سینمای ایران در سالهای بعد از انقلاب محسوب میبشود.
فرهی درمورد این همکاری حرف های است: «زیاد مفتخرم که با خانم بنیمطمعن کار کردم. ایشان کارگردان زیاد مسئله سنجی می باشند که حتی روی کوچکترین دیالوگها یا کوچکترین حرکات فیزیکی بدن حساس اند و آنقدر یک سکانس را تکرار میکنند تا به نتیجه دلخواهشان برسند. خاطرم است که جلسات تمرین و دورخوانی بسیاری با باران و خانم بنی مطمعن داشتیم و همه آنچه که شما از سیمای «خون بازی» دیدید حاصل دقت نظر و کار خانم بنیمطمعن است. این فیلمنامه حاصل نگاهی می بود که رخشان بنیمطمعن به اعتیاد داشت. او با همه وجود میخواست که رابطه یک فرزند معتاد و مادرش به درستی به عکس درآید که خوشبختانه این اتفاق هم افتاد.»
او سالها سپس هم در مصاحبهای پافشاری کرد: «یکی از آرزوهای من در عرصه بازیگری این است که بار دیگر با رخشان بنیمطمعن همکاری کنم، کار با او بسیار است. یادم میآید صحنهای از فیلم «خون بازی»، مادر از فرط ناچاری به دخترش (باران کوثری) هروئین میدهد؛ جایی که مادر از همهچیز بریده است. از این سکانس ۱۴،۱۳ برداشت گرفته شد تا این که به جایی رسیده بودم که حس کردم الان سکته میکنم و در نهایت رخشان بنیمطمعن رضایت داد. کار با او زیاد سخت، اما حاصلش شیرین و دوستداشتنی است.»
فرهی برای نقشآفرینی در این فیلم توانست جایزه بهترین بازیگر زن را از جشنواره پیونگیانگ کره شمالی دریافت کند.

احمدرضا درویش؛ دعوتی که بهانه برگشت شد
سپس از توقیف فیلم سینمایی «بانو»، بیتا فرهی در شرایط روحی نامناسبی قرار گرفت و به زمان بیشتر از دو سال، از سینما دور شد. دعوت کارگردان معتبری همچون احمدرضا درویش برای ایفای نقش روبه رو خسرو شکیبایی با فیلمنامه فوق الاده همچون «کیمیا»، همه آنچه برای شکستن طلسم این دوری خودخواسته از سینما، ملزوم داشت را پیش روی فرهی گذاشت، او هم پذیرفت.
نقشی که درویش برای فرهی در نظر داشت، «شکوه» می بود؛ خانم دکتری که در سایه بمبارانی سنگین، جان نوزاد تازه متولدشدهای را نجات میدهد و سالها برای او مادری میکند، اما خبر ندارد که پدر این نوزاد از بمباران و جنگ، جان سالم به در برده است.
فیلم «کیمیا» را از منظر پروداکشن تشکیل میتوان یکی از اختصاصیترین و سختترین تواناییها در کارنامه بازیگری فرهی به حساب آورد، چه این که او خود روایت کرده است: «زیاد دشوار می بود. خاطرم است در سکانس مرداب، من برای خودم گوشهای نشسته بودم و دیدم کانال را از دو طرف مسدود کردند. اصلاً فکر نمیکردم باید داخل آن کانال شوم و آب مرداب تا زیر گلویم بالا بیاید. از آقای درویش سوال کردم که من باید داخل این مرداب شوم؟ خندیدند و انها گفتند چیزی نیست. بالاخره با لباس ضدآب داخل مرداب شدم و آن سکانس گرفته شد. در کل «کیمیا» سکانسهای سخت زیاد داشت.»
بیتا فرهی که پیشتر برای فیلم «هامون» دیپلم افتخار بهترین بازیگری را از جشنواره فجر گرفته می بود، اینبار و برای «کیمیا» نامزد دریافت سیمرغ بلورین شد، آن هم برای فیلمی که دلایلش برای قبول وجود در آن را اینگونه فهرست کرده می بود: «وجود آقای درویش، فیلمنامه و تیم کار. در نتیجه هم کیمیا فیلم بسیارای شد و خوشحالم که نقش دکتر شکوه را پذیرفتم.»

کمال تبریزی؛ توقیفی که حسرت شد
اما در کنار تواناییهای سینمایی، بیتا فرهی در قاب تلویزیون هم خاطرات زیاد را خلق کرد که «ولایت عشق» و یا «طلسمشدگان» را میتوان از شاخصترین آنها به حساب آورد. او وقتی درمورد انگیزه خود برای وجود در سریالهای تلویزیونی حرف های می بود: «من عاشقانه مردم را دوست دارم و تلویزیون مخاطب گستردهتری نسبت به سینما دارد؛ به این علت از دلایل مهم که نظرهای تلویزیونی را پذیرفتم ربط زیاد تر و گستردهتر با مردم می بود. دوست داشتم همه طبقهها و اقشار مردم با من ربط داشته باشند. ضمن این که در این انتخابها هم تلاش کردم در درجه اول به کارگردان نگاه کنم و کیفیت فیلمنامه را بسنجم، اما همانطور که گفتم در این چند سال تازه فیلمنامهها و فیلمها کم شدن بسیاری کرده است. نمیدانم چه مقدار در این مدیوم موفق بودم، این را دیگر مردم باید بگویند.».
اما چه تلخ که آخرین عکس به یادگار مانده از این هنرمند در یک سریال تلویزیونی مربوط به سریالی است که برای ۱۰ سال مهر توقیف بر آن خورد و از چند هفته پیش در حالی بعد از یک دهه اجازه پخش اشکار کرد که بیتا فرهی در بستر بیماری می بود و آرامآرام برای سفر ابدی آماده میشد.
اکنون که سریال پخش شده و مخاطبان با کاراکتر «اقدسالملوک» آشنا شدهاند، به جرأت میتوان او گفت که همکاری با کمال تبریزی در این سریال، یکی از درخشانترین تواناییهای تلویزیونی در کارنامه بیتا فرهی را رقم زده است.
فرهی در یکی از معدود اظهارنظرهایش درمورد این سریال، وقتی که تا این مدت نامش به «سرزمین مادری» تحول نکرده می بود، حرف های می بود: «سرزمین کهن قصه زیاد جذابی داشت و خوشحالم با کمال تبریزی همکاری کردم. یقیناً متأسفانه این سریال دچار وقفههایی شد.»
[ad_2]
منبع




