گروهی عامدانه برای کنار رفتن سینمای فرهنگی برنامهریزی کردهاند

[ad_1]
برخی از سینماگران این قضیه را نه یک اتفاق بلکه پروژهای برنامهریزی شده از یک دهه قبل میدانند تا اثرگذاری سینمای فرهنگی و جدا گانه ایران کمرنگ بشود. ضمن این که نتیجه تغییرهای مداوم در ریلگذاری سینما را جز صدمه به فعالان این عرصه که کسب روزیشان از این راه است، نمیدانند.
یکی از سینماگرانی که در این خصوص انتقادهایی دارد و نسبت به بیتوجهی به نفوذ هوش مصنوعی در سینما نیز هشدار میدهد، بهنام بهزادی است.
او که فیلم «من میترسم» را تا این مدت اکران عمومی نکرده است، در او گفتوگویی با ایسنا درمورد شرایط ساخت فیلم در سینمایی که تحت تاثییر موج کمدیسازی قرار گرفته، معتقد است که سینما فقط با یک غفلت مدیریتی روبر نیست، بلکه یک برنامهریزی برای کنار رفتن سینمای فرهنگی در کار است.
بهزادی میگوید: به نظرم برای از بین رفتن سینمای فرهنگی ایران غفلتی وجود ندارد بلکه گروهی کاملاً حساب شده و عامدانه تصمیم گرفتهاند تا کار سینمای ایران به گفتن یک عنصر فرهنگی همه بشود. این پروژه از چند سال قبل با ورود اندوختههای کلان به سینما -که عمدتاً دولتی می بود یا از طرف افراد متصل به دولت می بود- کلید خورد که در قدم اول هزینه تشکیل را بالا بردند و در قدم دوم جا را برای اکران، نمایش و رقابت در سالنهای سینما تنگ کردند.
او افزود: مسئولان سینمایی که امروز از بالا رفتن فروش سینما خرسند می باشند، در واقع از یک مسئله مهم چشمپوشی میکنند و آن هم این است که فقط فروش فیلمهای کمدی و سخیف است که بالا میرود و به همان مقدار فضای سینمای فرهنگی و دغدغهمند ایران تنگتر شده است. آنهایی که از کمیت سخن بگویید میکنند مطمئناً خوشحالند، چون بخشی از چرخه اقتصادی سینما در جریان است و کار میکند. در واقع نوشته را به یکسری “عدد” تقلیل دادهاند و در درون خود خوشحال می باشند که دیگر دغدغهای بابت سینما به گفتن یک عنصر فرهنگی، پرسشگر و دغدغهمند ندارند. در حقیقت چرخه، جایی کامل شده است که از یک سو جلوی پروانه ساخت فیلمهای فرهنگی گرفته میبشود و از نظر دیگر عرصه برای ساخت فیلمهای کمدی و سخیف زیاد تر از هر زمان فرد دیگر باز شده است.
وی با گفتن این که «تعداد بسیاری از مسئولان دغدغه فرهنگ و سینما را به گفتن یک کالای فرهنگی ندارند و بیشترین جهتدهی آنها این بوده تا کارکرد هویتقسمت سینما که همان سینمای فرهنگی در ایران و جهان است، از عرصه خالی و به فراموشی سپرده بشود» در ادامه گفت: شرایط به طوری است که ناگزیر باید فکر کرد یک برنامهریزی در اینباره وجود داشته و دارد، تا روزی برسد که ما دیگر بجز آثار تبلیغاتی و پروپاگاندا و سینمای کمدی، تاثییر فرد دیگر را در این سینما نداشته باشیم.
کارگردان فیلم «قاعده تصادف» و «تنها دو بار زندگی میکنیم» با اشاره به این که «دستاندرکاران و تصمیمگیران عرصه سینما و فرهنگ نباید فراموش کنند که در تاریخ چطور از آنها یاد خواهد شد»، او گفت: این ماجرا غافل از این است که سینما فقط یک هنر و صنعت نیست بلکه بخشی از هویت فرهنگی ایرانیها است و با قطعیت میتوانم بگویم در سالهای بعد از انقلاب، سینما پرچمدار هویت فرهنگی ایران در دنیا بوده و در داخل سرزمین هم با اهمیت ترین هنر مدام زنده و پویا بوده است که به گفتن یک کالای بومی جای خود را در سبد فرهنگی ایرانیها بازتر کرد؛ در نتیجه غفلت از آن میتواند به اندازه دیگر ابربحرانهایی که در مسائلی همچون منبع های زیرزمینی، آب، محیط زیست و اقتصاد وجود دارد خطرناک باشد.
این فیلمساز در جواب به این که آیا همه فیلمهای کمدی در حال ساخت و اکران را سخیف میداند؟ او گفت: بیشتر از هر چیز معتقدم این که فرهنگ سینمایی را فقطً به فیلم کمدی تقلیل بدهیم، یک امر سخیف است.
بهزادی این چنین درمورد محدودیتها و سختگیریهایی که تعداد بسیاری از فیلمسازان در تشکیل آثار غیرکمدی به آن اشاره میکنند و این که ماموریت آنها در این شرایط چیست، گفت: به نظرم باید یک جریان موثر راه اندازی بشود تا فیلمهایی با بودجههای کم ساخته شوند و امکان اراعه و نمایشهای جدیدی هم برای این نوع سینما تعریف بشود. به نظرم از اشتباهات استراتژیک تصمیمگیران فرهنگی است که به تغییرات به وجود آمده در عرصه تشکیل و اراعه فیلم بیدقت باشند. وقتی می بود که فیلمسازی به یک لجستیک زیاد بزرگ احتیاج داشت و فقط هم ساخت فیلم نقل نبوده است، بلکه امکان اراعه و نمایش فیلمهای سینمایی هم یک قضیه مهم می بود چون نمایش فیلم فقطً در محدوده سالنهای سینما و تجهیزبه آپارات و تجهیزات پخش مقدور می بود اما الان جریانی اغاز شده که هم ساخت فیلم را آسان و سبکتر کرده و هم امکانهای متغیری را برای اراعه فیلمها به وجود آورده است؛ درواقع انحصار از سالنهای سینمایی گرفته شده و مطمئناً هنگامی عرصه بر یک هنرمند تنگ بشود، خواه ناخواه به سمت تشکیل زیرزمینی و اراعه آن روی پلتفرمهای تازه میرود.
او گفت:نادرست دوم همینجا اتفاق میافتد که دقت نکنیم ادامه این چنین روندی علتمیبشود سینما به گفتن مکانی برای دور هم جمع شدن و تماشای فیلم، خالی از فیلم بشود ولی قطعا جلوی کار و خلاقیت افرادی که فیلمسازی تنها کاری است که بلدند را، نمیبشود گرفت.
او این چنین با اشاره به تاثیراتی که ظهور و ابراز هوش مصنوعی در صنعت سینما خواهد داشت، او گفت: تفکر مدیران فرهنگی ما تا این مدت در حیطه سنتی است و تا به دوران مدرن و روزگار ما که پسامدرن است، برسند و به ماهیت و چگونگی کارکرد هوش مصنوعی واقف شوند، نسل جدیدی آمده که از همه این مسائل رد شده است.
ما امروزه با پشتیبانی هوش مصنوعی این قابلیت را داریم که از “هیچی”، فیلم بسازیم؛ یعنی این امکان را داریم که در خانه خود بنشینیم، داستانی را طراحی کنیم، به پشتیبانی هوش مصنوعی آن را مصور کنیم، صدا و موسیقی روی آن بگذاریم و سپس یک پکیج کامل فیلم را ببندیم.
امکان پذیر امروز که من با شما سخن بگویید میکنم این کار را در یک شکل کِیفی با سطح بالا نتوانیم انجام دهیم ولی با سرعتی که هوش مصنوعی دارد، حتما در چند سال آینده به جایی میرسیم که برای ساخت تعداد بسیاری از فیلمها، حتی نیاز نیست داخل لوکیشنهای واقعی شویم و به شکل کلاسیک فیلمبرداری کنیم.
بهزادی در آخر او گفت: این در حالی است که برخی اعتقاد دارند سیاستگذاری فرهنگی یعنی کنترل ذهن و تاثییر هنرمند؛ آن هم فقط به این علت که امکان تشکیل یک فیلم را در یک فضای فیزیکی و لوکیشنهای واقعی میدانند که کنترل آن فقط در اختیار حاکمیت است.
[ad_2]
منبع




